منصور بني مجيدي، شاعر نوپرداز در سال 1334 در روستاي سيبلي آستارا ديده به جهان گشود. وي پس از اتمام دوره سربازي ، بلافاصله پس از اتمام خدمت در آموزش و پرورش مشكين شهر استخدام و به منطقه ي بيله سوار مغان و سپس پارس آباد اعزام گرديد.او از همان ابتدا در مدارس راهنمايي و دبيرستان با همان مدرك ديپلم تدريس مي كرد تا ايتكه يكسال بعد در دانشگاه گيلان قبول شد و مدرك ليسانس ادبيات فارسي را اخذ كرد. در سال 1365 با انتقال به آموزش و پرورش آستارا با همكاري اكبر اكسير شعر را به طور جدي دنبال كرد و يكي از اعضاي ثابت حلقه فرانوشد. وي از شاعران كلاسيك بشمار مي آمد.نامبرده پس از چند دهه فعاليت در عرصه هنر و شعر در 11 تيرماه سال 1387 ، پس از جدال طولاني با بيماري سرطان، چشم از جهان فرو بست.
منصور بني مجيدي از نحوه شاعر شدنش چنين مي گويد: "آنچه به يادم مانده است وقتي با بچه هاي يك كلاس ، يك تنه مشاعره مي كردم سالهاي آخر دوره ي ابتدايي بودم اول بعضي شعرها را بخاطر حروف خاص اش عوض مي كردم و اين دگرگوني به شكلي صورت مي گرفت كه كسي از بچه ها متوجه نمي شد بعدها در دبيرستان تنها انشاء نويس كلاس بودم كه از روي كاغذ سپيد انشاء مي خواندم چرا كه هميشه ، بچه ها انشاءهاي مكتوبم را كش مي رفتند و آن زمانها هم جوري بود كه آدم كسي را لو نمي داد يعني اين كارها به دور از جوانمردي بود"
آثار بني مجيدي ميتوان به مجموعه شعرهاي «بهاري از خاكستر پاييز»(گزيده شعرهاي سالهاي 56 تا 80)، «بانوي باد شبنامه پخش مي كند»، «ديگر نميتوانم شاعر بمانم»، «سهم من، هميشه دلتنگي ست» و «قرائت دوم من، تويي» اشاره كرد. دو كتاب بيژن كلكي با عنوان هاي "ترانه هايي براي الكاپون" و " نيامدي اسم آب يادم رفت " به كوشش بني مجيدي به چاپ رسيده اند.
یکی از آثار منصور بنی مجیدی:
اينجا پوسيده باشم
پوسيده باشي شايد هم پوسيده باشد
اگر به هر سازي تن بدهد!
نَه براي قصد قربت
نَه براي رقصيدن تنها دردي هميشگي در كشاله رانم تير ميكشد!
اين ناتمامي زندگي ...
برايم هيچ لذتي ندارد!
هر روز مثلِ چاي لب زنده
يا فنجان دَمر شده
كنار گذاشته ميشوم
اين بغضِ چندين ساله
نه تنها من است
كه در تو و ديگران نو به نوبه ميتركد!