يکشنبه ۲۷ آبان
منِ زیبا
ارسال شده توسط فاطمه گنجی در تاریخ : يکشنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۳۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۸ | نظرات : ۴
|
|
وای مردم
من عزیزی داده ام از دست!
دختری شیدا که می رقصید و میخواند
قصه ها سرمست
همچو طفلی پاک و معصوم، ساده دل می بست
در نگاهش شعله شور و عطش مستانه میلغزید
باد، در زلف پر از پیچش هنرمندانه میرقصید
اینک از او مانده هیچ،
جز حسرت و اندوه و دلتنگی
چهره ام از بعد او در فقر هر لبخند و هر رنگی
بعد از او دستم به یاد مبهم و تاریک او آویخت
درد ها با جان من آهسته می آمیخت
وآن کبوتر که فروغ میگفت،
پر کشید و از خراب سینه ام بُگریخت
وای مردم!
من عزیزی، گوهری،
دیوانه ای را داده ام از دست
آن منِ زیبا، سال ها در گور سرد خفته ست
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۳۹۲۵ در تاریخ يکشنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۳۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعری زیبا سرودید