سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 22 آبان 1403
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
11 جمادى الأولى 1446
    Tuesday 12 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۲۲ آبان

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      مهرنوش مستحقان‌زاده شاعر تهرانی
      ارسال شده توسط

      لیلا طیبی (رها)

      در تاریخ : سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۰۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۳۹ | نظرات : ۱

      بانو "مهرنوش مستحقان‌زاده" شاعر و ترانه‌سرای ایرانی، زاده‌ی ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۹ خورشیدی، در تهران و اکنون ساکن اصفهان است.
      پدر و مادرش اهل آبادان بودند. مرحوم پدرش افسر نیروی دریایی ارتش بود.
      ایشان دیپلم رشته‌ی ریاضی فیزیک، کارشناسی رشته‌ی ریاضی کاربردی و ارشد رشته‌ی مشاوره دارند، و در حال حاضر عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره‌ی کشور هستند.
      وی مولف دو کتاب رباعی به نام‌های "میخواهمت" و "نوشِ مهر" و شاعر برگزیده‌ی "قالب رباعی" در پنجمین جشنواره‌ی استانی کوثر ولایت در بهمن ماه ۱۴۰۰ هستند.
      در زمینه‌ی ترانه‌سرایی هم، نخستین ترانه‌اش به نام "سه نقطه‌چین" در سایت‌های معتبر موسیقی قابل دانلود است.

      ▪نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      سخت است ضمیر مفرد "من" بودن
      در حادثه‌ی عشق، تهمتن بودن
      مردانه بجنگ، ارزشش را دارد
      در قصر عزیز مصریان "زن" بودن.
      (۲)
      تا ساعت گیج بی‌حیا را کُشتم 
      آرام شدم، ثانیه‌ها را کشتم 
      در لحظه‌ی صفر عاشقی با یادت
      آن عقربه‌ی سر به هوا را کشتم.
      (۳)
      در کوپه‌ی عشق، بیقراری مانده
      دیوانه‌ای از همه فراری مانده
      در ذهن قطار خاطراتش بی‌شک 
      یک عکس قشنگ یادگاری مانده.
      (۴)
      دلتنگ شدم، هوای من بارانی‌ست 
      نم دار، شبیه ساحلی مرجانی‌ست 
      دریا و بلم، صدف صدف تنهایی 
      برگرد! خلیج سینه‌ام طوفانی‌ست.
      (۵)
      در جشن عروسی تو پنهان آمد 
      ناخوانده ولی شبیه مهمان آمد 
      آدم‌برفی! آب شدی وقتی که 
      خورشید به حجله‌ی زمستان آمد.
      (۶)
      دیدار تو یک معجزه‌ی آنی بود
      این اول ماجرای ویرانی بود
      افسوس که عشق، زیر آوار سکوت
      آن کودک تنهای خیابانی بود.
      (۷)
      آن لحظه که از آمدنت لبریزم
      رگبار ترانه‌های شورانگیزم
      زنجیر بلند آرزوهایم را
      برگردن رویای تو می‌آویزم.
      (۸)
      هی طعنه به حال و رنگ و بویش نزنید 
      لطمه به غرور و آبرویش نزنید 
      می‌ترسد از اینکه باز عاشق بشود
      زخم است دلم، نمک به رویش نزنید.
      (۹)
      در باور باغچه قرنطینه شده
      با ابر کبود یار دیرینه شده
      این خاک که بوی نم باران دارد
      سنگی‌ست که مبتلای آئینه شده.
      (۱۰)
      از طیف بنفش غنچه‌های یاسم 
      آئینه‌ی زنگ خورده‌ی احساسم 
      ای کاش مرا سر بکشد، تنهایی!
      من جرعه‌ی آخرِ ته گیلاسم.
      (۱۱)
      من ماندم و کوله‌بار تنهایی‌ها 
      با خنده‌ی گریه‌دار تنهایی‌ها 
      دیوار به دیوار، دلم می‌ریزد
      چادر زده‌ام کنار تنهایی‌ها.
      (۱۲)
      دوشیزه‌ترین ابر بهارانم من 
      در رهگذر سپیده پنهانم من 
      از بوسه‌ی آذرخش انگشتانت 
      آبستن قطره‌های بارانم من.
      (۱۴)
      همتای درخت ارغوان هستی که...
      همرنگ شرابی خزان هستی که...
      ای خاک تنت سرخ، لبت عنابی!
      ابیانه‌ترین خشت جهان هستی که...
      (۱۵)
      پروانه سرِ وقت ِ قرار آمده بود
      با بال شکسته، شعله‌وار آمده بود
      معلوم شد از قهقهه‌هایش، دم مرگ
      با دردسرِ عشق، کنار آمده بود.
      (۱۶)
      یک ظرف، انار سرخگون می‌خواهم 
      شیرین، پر آب، رنگ خون می‌خواهم 
      یلدا یلدا، شمرده‌ام تا حالا 
      یک کرسی داغ از جنون می‌خواهم.
      (۱۷)
      سینی، فنجان با گل آبی دارم
      یک قوری ساده‌ی لعابی دارم
      آماده بکن، بساط لب‌هایت را
      امشب هوس چایِ شرابی دارم.
      (۱۸)
      تو شنبه‌ترین بهانه‌ی تقویمی 
      سر سبزترین خطّه‌ی هر اقلیمی 
      تصنیف قشنگ قطره‌ای از باران
      گلدسته‌ای از آتش ابراهیمی.
      (۱۹)
      کشتی به گِلِ ساحل دریا مانده
      در غربت این خلیج، تنها مانده
      از عرشه صدای یک نفر می‌آید 
      مردی که سر قرار خود، جا مانده.
      (۲۰)
      آن روز که پیمان وفا می‌بستیم 
      گفتیم که تا آخر دنیا هستیم 
      تا سر نرسد قصه‌ی ما، بی‌تردید 
      راه نفس کلاغ‌ها را بستیم.

      گردآوری و نگارش:
      #لیلا_طیبی (رها) 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۳۷۵۲ در تاریخ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      فیروزه سمیعی
      سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۰۳
      درودتان باد مهربانو ادیب و گرانقدر 🌞بی نهایت سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
      موفق باشید و سبز

      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      6