سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      علی که بود ؟ خدا یا نبی
      ارسال شده توسط

      ابراهیم آروین

      در تاریخ : چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۴۲
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۱۳ | نظرات : ۴

      یاعلی 
       
      نگاهم مات این سوال بود  ؟مات
      علی  که بود ؟ علی
      خدا بود یا نبی
      یا فرد سومی ست ؟علی
      بشر می‌تواند  خدایی کند مگر؟
      البته که او خلیفۀ الله ست, همین ادم,؟ ولی
      راستی خدا کارش چیست  ؟ می‌دانیم  خلیفه الله زمین  !
      مگر غیر از  اینکه دلها را نوازش دهد و آرام  و نرم ،کار دیگری دارد خدای؟
      با قاشقی به ما غذا می دهد ،  نه ؟
        بجای‌مان زمین شخم می‌زند ،آری؟
      خرید ما را  می‌کند ،بلی ؟
      پس  او چه می‌کند؟ مگر
       
      پس  بااین تفاسیر ما ،خدایی کردن کار خیلی شاقی نیست شق
      تو  هم می‌توانی نه  تنها بجای علی عدل بنشانی  بلکه بجای  خدا اگر دوست داشته باشی خدایی کنی خدای
      همینکه دلی را نشکنی و دلی را بدست آری خدایی کردن نیست ؟ آیا
      و سخت تر از این  هست  کاری اگر انجام داده باشی, آیا؟
      گاهی ما خود را در واژه و به ظاهر مشغول و از بطن و درون غافلیم والله
      خدا دوست دارد تو خدا باشی و خدایی کنی هر روز خدا
      خلاصه‌ی خدا ،  دوستی  و دوست بودن و دوست داشتن و دوست شدن ست
      وجدان ،خدایی آیا درون من هست ؟
      نشسته همین جا ، قضاوتم می‌کند، یواش
      گاهی از اعمال من شاد و گاهی تذکر و سرزنش
      و گاهی ناراحت
      نه خدای ما جسمیست  که بالا تو آسمان بچرخد و   این پایین روی زمین  بگردد
      و‌ یایی بگویدو دست  مرا را از زمین، بلند کند، سر پا
      نه ،
      خدا همان ندای درونی ست که از عمق وجدان بلند می‌شود بلند ، خدا در ته استخوان من است ، خدا در عمق هستی تو ست
      اما من و تو خدا را در درونمان زندانی کردیم  و خبر نداریم  
      راست راست می‌گردیم و نگاه می‌کنیم و در آسمان و خیلی بالا بدنبال خدا می‌گردیم ، کجا
      خدایی، یکبار که شده بیاید و از پایین نگاه کنیم ما
        شاید خدا را بتوان درگوشه و کنار قلب مان، کنار اتاق خوابمان پیدا کنیم همینجا
      علی بنده‌ای همانند من تو  و  خیلی هم ساده تر از زرق و برق ما بود اما  خدا در درون علی بود و علی درون خدای ،
      خدا از علی جدای نبود و علی از خدای جدا،
      خدای علی در ته چاه نخلستان همراهش بود ،
      خدای او در کیسه خرمایی که شبها  در کوچه‌های کوفه   پشتش ،  پا به پایش بر در خانه‌ی یتیمان  در می‌کوبید گرم
      نه مثل امثال ما که لفظ و واژه‌ای را برای خدای انتخاب،  که وجود ی برایش متصور نیستیم و اگر هم باشیم خیلی دور و معلوم نیست کجا ها باشد کجا
      حال جواب سوالم رافهمیدم  که علی بنده ای بیش نیست بنده‌ای‌مخلص
      گوش به فرمان رب که او حق ست و عدالت با او و در او معنا می‌شودشیوا
        پس  چنین بنده‌ای چه مقامی در پیش خدای  بایدداشته جز امام و پیشوای متقیان و جانشین  برحق راستی
      علی نه خدا بود نه نبی
      بلکه امامی ست متقی ،عدالتی مستقیم، ترازویی متعالی و حقیقتی حقیقی‌که عالم هر روز به نورش روشن و آینده در انتظار منتظرش خواهد بود

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۲۹۳۴ در تاریخ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ ۰۲:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1