دلنوشته: از فردا فراموشت میکنم
نام دلنگار: یگانه بیات
هدف: برسد دست کسی تا باشد یار کسی....
خلاصه:دلنوشتههای من یکی نیست یعنی هزاران هزار حرف را در آن گفتم در اصل نباید نوشته میشد باید آنها را میگفتم اما نشد روزگار اجازه نداد که بگم پس مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر نباشد روزگاری این بماند یادگاری
.............................................
دمت گرم که هنوز غم ات تو سینم میکوبه خودت که نیستی ولی غم ات هست غم ات طرفدار منه انگار همیشه پیش منه از تو با معرفت تره هر شب غم تو کار منه یار منه ماه منه من هر ثانیه به فکر تو ام ولی تو حتی اسم منو هم یادت نیست جالبه ها نههنوز ام شمارت رو دارم ولی زنگ نمیزنم و پی ام نمیدم خیلی سخت آدم خودش رو کنترل کنه و به کسی که دوسش داره پیام نده هنوزم هرشب کارم اینه که پروفایل ات رو چک کنم کلی قربون صدقه ات برم و آخرش یه آه بکشم و عکست رو ببوسم و گلای بالشت ام رو با گریه آب بدم و بزرگترین دروغی که به همه میگم اینه که دیگه دوست ندارم اما قلبم که خوب میدونه خدا اش یه دلبر بی دله
.............................................
مثل تو هیچ جایی ندیدم هیچکس من رو مثل تو انقد داغون و نابود نکرده بود تو هیچ وقت نمیتونی دوستم داشته باشی و هیچ وقت قرار نیست بیای اگه هم بیای خیلی دیره اونموقع من مردم دیگه فایده ایی نداره فقط وقتی من گریه میکنم برات حال تو چطوره حتما داری با یار جدیدت میخندی و شادی ولی اگه بدون من خوشی گور بابای دل من تو خوش باش دلبر بی دلم
.............................................
_تو همه چیز من بودی همه چیزم رو نابود کردی میدونی تو نبود ات من چی کشیدم
+ چه اتفاقی برات افتاده مگه
_سوختم من هر روز مردم و زنده شدم اما تو نبودی تو اینجوری خواستی تو داشتی با خوبی و خوشی زندگی میکردی ولی من هرشب قبل از خواب میگفتم خدایا صبح دیگه بیدار نشم و بمیرم و هر روزی که بیدار میشدم لعنت میفرستادم به این زندگی ام تو من رو کشتی تو غرور من رو قلب من رو همه چیز من رو کشتی حالا تو بگو چی کشیدم
+...
.............................................
غرق در تفکرات خویش بودم.دنبال موضوعی برای نوشته ام میگشتم.ناگهان صدایی توجه ام را جلب کرد.هر چقدر به سمت صدا میرفتم صدا برایم آشکارتر میشد . آری این تلنگری بود تا موضوع نوشته ام را باران انتخاب کنم.
این شب های پاییزی را ببین.صدای باران و خو*ردن اش به شیشه اتاق گم شدن موزیک مورد علاقه ام و یادآوری خاطرات ام آخ که چه غوغای زیبایی برپاست.ای کاش این ادم های آهنی و سنگ دل میفهمیدند مجنون شدن آسمان را اصلا درک نمیکنم آدم های پشت پنجره اتاق ام را چنان درحال فرار اند که گویی سنگ درحال ریزش است.
آنها چه میدانند بارانی که میتواند آتش جنگلی را خاموش کند در طرفی دیگر آتشی در دل کسی برپا میکند. ساعت هاست که دارم به آدم های زیر باران نگاه میکنم. با خودم میگویم حتما کسی منتظرشان است که دارند تند تند راه میروند.یا آدم هایی هم بودند که بدون چتر راه میروند اینبار نه تند تند بلکه آرام و خسته و سر به زیر به گمان ام این ها همان آدم هایی هستند که با بارش باران هجوم افکار و خاطرات به سراغشان میآید اما به راستی لذتی که در انتظار محال است در رسیدن به آن نیست برای همین است که میگویند بعضی از آدم ها را باید یکبار دید و یک عمر به آنها فکر کرد
.............................................
قلب من از سنگ نیست اش فقط دیگه نمیتونم کسی جز تو رو دوست داشته باشم فقط جز تو دیگه هیچکس به چشم ام نمیآید همین
اصلاً هم برای من مهم نیست که تو من رو دوست نداری من خودم اندازه دوتامون یه عشق بزرگ دارم ببین اصلا تو بالا بری پایین بیای قهر کنی هرکاری هم کنی اصن بمیری بازم دوست دارم
.............................................
توی تیمارستان داشتم داد میزدم میگفتم برگرده بخدا خوب میشم هنوزم میگم برگرد من میشم همون آدمی که تو میخوای اصلا یا نه میخوای برنگرد فقط گاهی اوقات بیا بشین روبه روم، همین که به چشم هام نگاه کنی خوب میشم آخه عکس هات کافی نیستش تو عکس هات خیلی شادی ولی تو که اینجوری نیستی فقط بلدی کنار بقیه شاد باشی ولی بازم اشکال نداره تو بیا اصلا تو خبر داری چقد دلتنگ تو او دلتنگ ٱل دورم بلدرم هات دلتنگ دلخوری هات اخم هات خنده هات چشم هات و چشم هات و چشم هات که مثل یه ویروس میمونه که هیچ درمانی نداره ذره ذره آدم رو نابود میکنه دقیقا همون درد بی درمانه
.............................................
فکر کردی من نمیتونستم یکی دیگه رو بیارم جات فکر کردی آرزوهایی که با تو ساختم رو نمیتونستم با یکی دیگه زندگی کنم فکر کردی نمیتونستم خاطرات تو رو ساعت نه شب مثل یه آشغال پرت کنم گوشه خیابون فکر کردی نمیتونستم دستای یکی دیه رو لم*س کنم نخواستم بجاش ترجیح دادم هرشب عکسات رو ببینم با گریه کردن شب مو صبح کنم فکر کردی نمیتونستم قلبم و به یکی دیه بدم اما نخواستم بجاش ترجیح دادم خدای قلبم تو باشی فکر و ذهنم تو باشی این دل لعنتی هیچ کسه دیگه ایی رو نمیخواد چون تو دلبر بی دل ابدی من هستی
.............................................
بیخیال همه درد هایی که تو نبودنت کشیدم بیخیال اشک هام بیخیال نفرین مادرم فقط میخوام بدونم حتی یه بارم دلت واسم تنگ نشد؟ هیچوقت دلت نخواست بیای پیشم؟ هیچوقت پشیمون نشدی از اینکه نخواستی منو؟ هیچوقت نگفتی این دختر حیف بود واسه این همه عذاب هایی که من دادم بهش؟ یعنی تو حتی یه لحظه هم به من فکر نکردی؟یعنی اصلا دوسم نداشتی؟!
.............................................
یه حسی بهم میگفت دوسم داری اما نداشتی یه حسی میگفت عاشقمی اما نداشتی اما ته دلم یه حسی میگه دنبالم میای لطفاً این حس و به واقعیت تبدیل کن فقط میگما دلبر بی دلم الان خوشحالی منو نمیبینی خوشحالی من دیگه نیستم اما من برعکس تو خیلی دوست دارم هی روبرو م عکسات و میزارم و با اونا حرف میزنم
_یگانه بیات
#دلبر بی دلم....M
.............................................
من بهت فرصت میدم تا آخر عمرت فرصت برگشت داری وگرنه دیگه دوست ندارم یه شب هایی هست تو زندگی هر کسی که صبح نمیشه یعنی میشه ها ولی دیگه بعد اون شب تو اون آدم سابق نیستی یا دیگه کلا نیستی یا هستی اما زندگی دیگه نمیکنی یا زندگیت رو از اول میسازی و بیخیال همه چیز میشی من از دسته دوم این ماجرا بودم اما یه رفیقی بهم گفت عوض شو وگرنه عو*ضی میشی دنیا مجبورت میکنه منم از اون به بعد شدم یه آدم جدید اما دلبر بی دلم این آدم جدید هنوزم دوست داره ها
.............................................
_میدونی کجای داستان من و تو خیلی جالبه دلبر بی دلم
اینکه تو هر دفعه که نابودم کردی باز من دنبال یه بهونه بودم تا ببینمت تا صدات رو بشنوم هی میاومدم جلو چشم هات تا یه لحظه فقط نگام کنی که یه لحظه اون دو تا تیله مشکی ات که منو غرق خودشون کرد منو ببینه بیچاره من ام که هنوز به پات موندم با اینکه میدونم هیچ حسی بهم نداری
.............................................
تمنا داریم اشعارتان را فقط به بخش ارسال شعر ارسال کنید نه وبلاک سایت یا ارسال مطلب!
موفق باشید