سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 آذر 1403
  • شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي، 1300 هـ ش
1 جمادى الثانية 1446
    Sunday 1 Dec 2024
    • روز جهاني مبارزه با ايدز
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۱۱ آذر

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    فقط جوان‌ها بخوانند!
    ارسال شده توسط

    سید علی خلوصی(مقداد)

    در تاریخ : جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۰۱:۲۶
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۱۲ | نظرات : ۵

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سخنم رو با یک سوال از شعرای جوان شروع می‌کنم!
    آقا! یک جوان مگه با دو سه ساعت وایسادن و نشستن پاهاش ورم می‌کنه؟ نه ولله!
    حالا به این روایت دقت کنید که از امام صادق(علیها‌السلام) که می‌فرماید:« فاطمه سلام الله علیه از شدت عبادت پاهاش ورم می‌کرد و شروع به درد می‌کرد!» حالا به داستان و روایت مشهور اشاره می‌کنم که حسنین علیهاالسلام می‌فرمایند:« ما مادرمان را حین عبادت ندیدیم مگر آن که اول برای دیگران و همسایگان دعا و نماز اقامه می‌فرمودند و سپس برای ما دعا می‌کردند.»
    موقعی که مادر ما رو به شهادت رسوندن، حضرت 18 سال سن داشتند! یعنی حضرت تو اوج نشاط و جوونی خودشون بودن.
    حالا اینکه نحوه شهادت به چه شکلی بود که وجود مبارک آن حضرت کمرشان صاف نمی‌شد بماند که مجال و صلاح شرایط بر بازگویی آن نیست. ولی آن حضرت چقدر عبادت می‌کردند که در اوج جوانی مبارکشان پاهاشون متورم می‌شدند و درد می‌کردند؟
    چرا ما از معنویات دور شدیم؟ چرا نسبت به نماز و ادعیه‌های مجرب وارده اینقدر کاهل و بی‌توجه شدیم؟ جوان یعنی نشاط! مقام معظم رهبری می‌فرمایند جوانان روی معنویات خودشون کار کنن و در کنار تحصیل، به رشد روح خودشون بپردازن! مسئله مسئله جدی هستش!
    بنظ این حقیر یکی از مشکلاتی که جوان امروز با اون دست و پنجه نرم می‌کنه و اون هم گره‌های کوچک و بزرگ اون تو زندگیش هست همین بی‌توجهی به معنویات هستش.
    هیجوقت فکر نمی‌کردم یروز بیام تو سایت شعر ناب پست وبلاگ بنویسم. اصلا یهویی و دلی شد! به ترکیب بندی جملات و رسمی حرف زدنم اصلا توجه نکردم با همون لحن و گویش شخصی خودم نوشتم. چون یه حرف دلی بود نه متن ادبی پژوهشی.
    خداوند ان‌شاءالله بر توفیقات ما بیفزاید.
    و من الله توفیق

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۱۷۷۳ در تاریخ جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۰۱:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    طاهره حسین زاده (کوهواره)
    جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۲۵
    سلام و درود

    امروز معنویات بَنِری شُعاری شده بود
    بر دیوارِ دانشگاهی که
    در به رویِ در کولاک ماندگان ِ جاده
    بی خیال بسته بود !
    سید علی خلوصی(مقداد)
    سید علی خلوصی(مقداد)
    چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۵۷
    احسنت!
    چه تعبیر زیبایی بکار بردید!
    زمانی معنویات رو به زوال رفت که فارغ التحصیلان دانشگاه‌ عده‌ای فاقد شعور، انسانیت و معنویت شدند و مثل عوام الناس تنها چیزی که مد نظر قرار دادند مادیات بود و مادیات بدون اندک توجهی به علم و کمک به بشریت!

    درد زیاد ولی درمان نیست!
    همونجایی که استاد ابتهاج می‌فرمایند:
    دردی‌ست چون خنجر
    خنجری‌ست چون درد!
    ارسال پاسخ
    عارف افشاری  (جاوید الف)
    جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۴۰
    خندانک
    سید علی خلوصی(مقداد)
    سید علی خلوصی(مقداد)
    چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۵۴
    ارادت
    ارسال پاسخ
    حنانه الادا
    چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۴۶
    واقعا حرف حقیقت را بیان کردید و چه زیبا با زبان روان
    در حال حاضر در جهانی زندگی میکنیم که گویا نزدیکی به معنویات از کلاس و شخصیت برخی ها کم میکنه
    امیدوارم متن تان بتونه اثر گذار باشه
    مانا باشید
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    شاهزاده خانوم

    دیر زمانی ست که بارانی ام
    میر حسین سعیدی

    نای خاموش لبانت این دلم را تازه کرد ااا عاشق بی ادعا را صاحب آوازه کرد
    شاهزاده خانوم

    یک وجب از پنجره پرواز کن ااا گوش مرا معرکه ی راز کن
    نادر امینی (امین)

    توبودی دردل شب ناله کردی این دل وامانده را بیچاره کردی اااا به کنج خلوتی رفتی وباغم خانه کردی ااا ندیدی عاشقت درمانده شد از آه شبگیر وتولیکن اااا به شب را تا سحر بردر غمخانه ات داغ دلم را تازه کردی ااا دردلم دلشوره افتاد لیلی ام از بس فغان کرد جان بداددر گوشه میخانه من اااا هاتف آمد دادم ندا غمگین مباش می خور که لیلی عاقبت دیوانه کردی اا عقل در ره پیرطریقت پای لنگان است اااا لیلی ومجنون را تا ابد برسر جام قدح بشکسته ای درمانده کردی ااا عاقبت عشق وخرد درمرز مجنون با رخ لیلی بهم پیون خورند اااا آنگه که مجنون چون اسیر گیسوی لیلی شد و آن خانگه ویرانه کردی
    شهرام بذلی

    در دل تنگ ما بسی روزنه ی خیال نیست اااا شوق تو دارد این دلم عشق که وصف حال نیست

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1