سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خسرو و مرد زشتروی
        ارسال شده توسط

        فرشاد اقبالی

        در تاریخ : دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۷۸ | نظرات : ۰

        داستان خسرو با مرد زشتروی
        شیر گفت : شنیدم که وقتی خسرو را نشاط شکار برانگیخت, بدین اندیشه به صحرا بیرون شد , چشمش بر مردی زشت روی آمد دمامت منظرو لقای منکر او را به فال فرخ نداشت . بفرمود تا او را از پیش موکب دور کردند و بگذشت . مرد اگرچه در صورت قبحی داشت , به جمال محاسن خصال هرچه آراسته تر بود , نقش از روی کار باز خواند . با خود گفت : خسرو در این پرگار عیب نقاش کرده است و ندانسته که رشته گران فطرت را در کارگاه تکوین بر تلوین , یک سر سوزن خطا نباشد . من او را با سررشته راستی افکنم تا از موضع این غلط متنبه شود و بداند که قرعه آن فال بد , به نام او گردیده است و حواله آن به من افتاده . چون خسرو از شکارگاه بازآمد اتفاقا به همان جایگاه رسید که آن مرد را یافته بود . مرد از دور آواز برآورد که مرا سوالی است در پرده نصیحت , اگر یک ساعت خسرو عنان عظمت کشیده دارد و از ذروه ی کبریا قدمی فروتر نهد و سمع قبول بدان دهد از فایده خالی نباشد . خسرو عنان اسب بازداشت و گفت : ای شیخ , بیا تا چه داری ؟
        گفت : ای ملک امروز تماشای شکارت چگونه بود ؟ گفت : هرچه به مرادتر و نیکوتر . گفت : خزانه و اسباب پادشاهی ات برقرار هست ؟ گفت : بلی . گفت : از هیچ جانب خبری ناموافق شنیده ای ؟ گفت : نشنیدم . گفت : از این خیل و خدم که در رکاب خدمت تواند هیچ یک را از حوادث آسیبی رسیده ؟ گفت : نرسید . گفت : پس مرا بدان اذلال و استهانت چرا دور فرمودن کردی ؟ گفت : زیرا که دیدار امثال تو بر مردم شوم گرفته اند . گفت : بدین حساب دیدار خسرو بر من شوم بوده باشد , نه دیدار من بر خسرو . خسرو تسلیم کرد و عذرها خواست .
        مرزبان نامه
        به تصحیح محمد قزوینی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۴۱۳ در تاریخ دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4