سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خسرو و مرد زشتروی
        ارسال شده توسط

        فرشاد اقبالی

        در تاریخ : دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۲۹ | نظرات : ۰

        داستان خسرو با مرد زشتروی
        شیر گفت : شنیدم که وقتی خسرو را نشاط شکار برانگیخت, بدین اندیشه به صحرا بیرون شد , چشمش بر مردی زشت روی آمد دمامت منظرو لقای منکر او را به فال فرخ نداشت . بفرمود تا او را از پیش موکب دور کردند و بگذشت . مرد اگرچه در صورت قبحی داشت , به جمال محاسن خصال هرچه آراسته تر بود , نقش از روی کار باز خواند . با خود گفت : خسرو در این پرگار عیب نقاش کرده است و ندانسته که رشته گران فطرت را در کارگاه تکوین بر تلوین , یک سر سوزن خطا نباشد . من او را با سررشته راستی افکنم تا از موضع این غلط متنبه شود و بداند که قرعه آن فال بد , به نام او گردیده است و حواله آن به من افتاده . چون خسرو از شکارگاه بازآمد اتفاقا به همان جایگاه رسید که آن مرد را یافته بود . مرد از دور آواز برآورد که مرا سوالی است در پرده نصیحت , اگر یک ساعت خسرو عنان عظمت کشیده دارد و از ذروه ی کبریا قدمی فروتر نهد و سمع قبول بدان دهد از فایده خالی نباشد . خسرو عنان اسب بازداشت و گفت : ای شیخ , بیا تا چه داری ؟
        گفت : ای ملک امروز تماشای شکارت چگونه بود ؟ گفت : هرچه به مرادتر و نیکوتر . گفت : خزانه و اسباب پادشاهی ات برقرار هست ؟ گفت : بلی . گفت : از هیچ جانب خبری ناموافق شنیده ای ؟ گفت : نشنیدم . گفت : از این خیل و خدم که در رکاب خدمت تواند هیچ یک را از حوادث آسیبی رسیده ؟ گفت : نرسید . گفت : پس مرا بدان اذلال و استهانت چرا دور فرمودن کردی ؟ گفت : زیرا که دیدار امثال تو بر مردم شوم گرفته اند . گفت : بدین حساب دیدار خسرو بر من شوم بوده باشد , نه دیدار من بر خسرو . خسرو تسلیم کرد و عذرها خواست .
        مرزبان نامه
        به تصحیح محمد قزوینی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۴۱۳ در تاریخ دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        ه عاقبت گر عمری باشد ماندگار ااا میگذارم این سخن را یادگار ااا مینویسم روی کوه بی ستون ااا زنده باد یاران خوب روزگار
        نرگس زند (آرامش)

        مااااسلام بر خواهر عزبزم شااااهزاده خاااانوم مهم نیست حرف تو همه جا بسیار خندانک برا ما ثابت شده ای ک خیلی وقته مشاعره نیومدم الان ی نگاه کردم پیامت خوندم جواب دادم بدون ما همیسه دوست داااااریم استیکر بوس در حال پرتاب وبعد خنده
        ساسان نجفی

        همه چی آرومِ شاهزاده خانم اا حرف حساب بی جوابِ شاهزاده خانم
        طاهره بختیاری

        در این دنیای فانی چرا ناگزیری جواب پس دهی خودت باش عزیزم خودت ولاغیر اهمیت نده
        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0