سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        جوانی در پیری
        ارسال شده توسط

        آذر مهتدی

        در تاریخ : جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۹۹ | نظرات : ۲

        من به پیری هم جوانی می کنم
        عشق ها با زندگانی می کنم
        دم غنیمت دانم، ای پیری برو، 
        تا نفس دارم جوانی می کنم      
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        خاطره ی یک خانم از بالا رفتن سالهای عمرش
                                   **
        وقتی نوجوان بودم هر گاه می‌گفتند فلانی سی سالشه چقدر برایم دور از ذهن و باور بود.
        از نوجوانی تا بیست سالگی را خیلی دوست داشتم و سر از پا نمی‌شناختم.
        کم کم اما، به سی که نزدیک و نزدیکتر می‌شدم گمان می‌کردم دیگه داره دیر می‌شه. هول هولکی به خانه بخت رفتم و از  مادر شدن لذت بردم.
        وقتی سی ساله شدم تازه فهمیدم که چقدر از بیست سالگی زیباتر شده‌ام. دلم نمی‌خواست آینه را رها کنم و گمان می‌کردم سی سالگی بهترین سن ممکن است.
        در تکاپویی همه سو نگر، عاشقانه، مادرانه و دلبرانه با همسر و کودکان خویش تند پا تر از زمان جست و خیز می‌کردم و دلم می‌خواست زمان همانجا بایستد.
        سی را که در میکده زندگی به چهل رساندم تازه فهمیدم که شرابِ فهمیدنم چه گوارا است، 
        انگار میزان اندیشه و باورم میزان‌ترین زمان خود را تسخیر کرده است.
        آه که من چقدر چهل سالگی را دوست داشتم؛ همان سن و سالی که وقتی بیست ساله بودم ما را از آن می‌هراسانیدند.
        چهل هم گذشت به دروازه پنجاه که رسیدم گفتم چقدر حالا روزهایم زیباتر و اندیشه ام جا گیر تر از همیشه است و با شکوهی بی مانند برای جهان و روزگاری که می‌رفت، خود را برازنده ترین یافتم، چرا که هم توان جست و خیزم بود و هم امکان لذت جستن از حاصل تلاش خویش...؛ 
        به شصت که نزدیک شدم اولش کمی ترسیدم اما به سرعت باور کردم که این زیباترین و مطمئن‌ترین ایستگاه زندگی است. غزل غزل، زندگی را شانه کردم، به گیسوانی به سپیدی موهایم در میان مش و رنگین کمان های زیبا و جذاب؛
        به خودم گفتم: چقدر این مکان و این زمان دلرباست و اینجا درست همان جا و همان زمانی است که می جستم. اکنون که در هفت گاه زندگی گذران می کنم دیگر هیچ هراسی در دل ندارم که باورمند به شربی مدام و سر بلند به گیسوان سپید و اندیشه بلند خویش هستم.
        من اکنون ایمان دارم که به هشتاد هم که برسم باور خواهم کرد که هشتاد زیباترین عدد شناسنامه من خواهد شد.                                        آلبوم زندگی را ورق بزنید، استکانی چای بریزید و به شکرانهٔ نفس کشیدن و سلامتیتان سربکشید، مبادا زندگی را دست نخورده بگذارید...
        پایان کار آدمی نه به رفتن یار است و نه تنهایی و نه مرگ ... 
        دورهٔ آدمی زمانی تمام می شود که دلش پیر شود یا قبل از مرگ، انسانیتش بمیرد !!!!

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۶۵۲ در تاریخ جمعه ۷ آذر ۱۳۹۹ ۲۱:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۳ شاعر این مطلب را خوانده اند

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        آذر مهتدی

        ،

        طوبی آهنگران

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸
        سلام وعرض ادب استاد گر انقدر مهتدی گرامی
        چه زیبا سروده اید مسیر زندگانی را بسیار عالی
        وبا نظم .اما به نظر من انسانها اکثرا قانع
        نیستند وهمیشه فکر میکنند در زندگی یه چیزی
        کم دارند . مثلا اگرکسی به پادشاهی هم برسه
        باز هم احساس میکنه اگر امپراطور بود بهتر
        می بود درصورتیکه اگر انسان همین که هست
        را قانع باشه بهترین لذت را می بره اگرچه این
        موضوع ادامه اش پایان ناپذیر است بنده
        بیش از ازاین مزاهم اوقات شریف تان
        نمیشوم وسپاس بیکران .استاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        شنبه ۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        درود بر شما
        سپاس از حضور سبزتان
        این نوشته شخص من نیست اما واقعا تو زندگیم به همین نتیجه رسیدم. دوست داشتم اشتراک بذارم تا نگاه دیگران جذب این نوع تفکر شود.
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1