سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        چشم هارا باید شست
        ارسال شده توسط

        اصغر ناظمی

        در تاریخ : شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۱۵:۲۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۳۴ | نظرات : ۳

        قضاوت و پیش داوری از چالش های ذهن است اما مشاهده از چالش های ذهن نیست وبلکه مشاهده گر توانایی باالفعل نفوذ تا اعماق وژرفای هر موضوع وسوژه وپدیده ای را دارد . برای درک عمیق هستی باید مشاهده گر بود و خود را از قضاوتهای کور ذهنی خویش بطور کامل رها نمود .نمی توان هم مشاهده گر بود و هم قضاوت گر، چون این دور فریبی ست که کورکورانه ذهن هرکه را اسیر می کند بدون آنکه بتواند به هیچ هدف ومقصدی دست بیابد . بااندیشه هر گونه قضادت ، تجزیه و تحلیل وثبت رویدادی می تواند به همراه باشد ، ولی بامشاهده ، هیچگونه قضاوت و تجزیه و تحلیل و ثبت رویدادی به همراه نیست . مشاهده بی قضاوت ، بی تجزیه و تحلیل ، وبی نوشتن و ثبت امکان پذیراست . یعنی اگر با فعلی این موارد وجود داشت ، آن تفکر است ، نه تجربه ی مشاهده . اندیشه ومشاهده از یک مرکز در هرکسی نشات نمی گیرند بلکه دو فعل کاملا از هم سوایند وهیچگاه این دو فعل متمایز از هم ، باهم درکسی محقق نمی شوند .وقتی قضاوت گریم در دایره بسته ذهن در خویشتن گرفتاریم و در چنبره ی تاریک ذهن/فکر ، اسیر وسرگردانیم .و با قضاوت گری ما هیچگونه ادراک و مشاهده ای وجود ندارد . وقتی گرفتار ودر اسارت ذهن خودیم ، مشاهده ای که به آن دل خوشیم وجود ندارد واین فعل از ترفند های ذهن است که مارا با آن به بازی می گیرد .چون ذهن / فکر توانایی ادراک وفهم ، مشاهده را ندارد . ماهیت ذهن فقط داوری و قضاوت کور است ومشاهده ی ذهنی ، پوشش فریبی برروی دسیسه و نیرنگ ، و ترفند های سطحی خود ذهن است . ذهن جز تجزیه وتحلیل ، پیش داوری ، قضاوت ونتیجه گیری را نمی شناسد ودر نمی یابد . زمانی می توانیم مشاهده گر باشیم که از دایره ی اسارت ذهن ، خود را مطلقآ آزاد ورها ساخته باشیم .مشاهده نیز یک فعل خالص و ناب وعریان است و با آن قضاوت و تجزیه وتحلیل ونتیجه گیری وجود ندارد . مشاهده ، دیدن خالص و بی پرده وحجاب است که در آن فکر دخالت ندارد . ببینیم آیا می توانیم ، بی قضاوت و پیش داوری هرچیزی را بنگریم ودچار چالش ذهن در خود نشویم ؟..... وقتی به یک کوه ، به یک درخت یا یک منظره خیره می شویم درارتباط خالص و ناب وبی قید وشرط ، هیچ قضاوتی وجود ندارد . اگر در آن حال گرفتار لذت بردن از درخت ، از کوه و منظره بشویم ، اگر گرفتار مقایسه ی خوب وبد ، از تماشای درخت یا هرکدام از سوژه ها بشویم . همه ی اینها با دخالت فضولانه ی ذهن است که قطع ارتباط واقعی وبی پرده ی ، با درخت ، با کوه ، با منظره ویا سوژه های دیگر را با خود دارد .در ارتباط محض با هر سوژه ، ذهن/فکر درغیبت کامل است . در تمام ارتباطات ما ذهن/فکراست که مداخله گر است و جایی که ذهن /فکر هست ، مشاهده نیست .
         ذهن/فکر/خود/میل/ آرزو/ نیاز ، همه ی اینها یکی ست وبا مشاهده جایگاهی برای ذهن/خود/فکر/ میل / آرزو/ تمنا/ نیاز وجود ندارد . وقتی با مطالعه ی کتابهای خود شناسی به دنبال و در جستجو وطالب ، مشاهده هستیم . پاسخ جستجو وانتظار مارا ذهن می دهد . چون از زاویه ی ذهن به دنبال سوژه ی خود هستیم . ذهن ، حبابی به نام مشاهده برای ما می سازد ومارا گرفتارش می کند . با مطالعه ، کنکاش و جستجو ، باید مشاهده گر بود ونظاره گر ودیگر هیچ . اگر شما با مطالعه وکنکاش وجستجویتان ، انتظاری ، توقعی داشته باشید . ذهن با حیله گری نیاز وطلب شمارا آفریده و به شما نمایش می دهد . یعنی بعداز مدتها مطالعه باز گشته اید به نقطه ی اول .......شما به عنوان نمونه وقتی به یک درخت خیره می شوید ، باید همچنان بی هیچ انتظار وتوقعی نظاره گر درخت باشید بدون آنکه هیچ قضاوت و تمرکز فکر و تفکیکی در شما شکل گیرد . اگر به یک درخت خیره هستید ، اگر گل وشکوفه های درخت ، یا سرسبزی برگ درخت ، شمارا مجذوب خود بکند با دخالت ذهن مداخله گر دچار تمرکز فکر و تفکیک درخت شده اید ، شما باید با تمامیت درخت ، بدون نفوذ ذهن با تجزه وتحلیل ، بدون تمرکز فکر ارتباط برقرار کنید . که دراین ارتباط بی خلط و بی واسطه ، ، ذهن / فکر غایب است و شما با درخت استحاله شده اید وواقعیت درخت را لمس می کنید . ذهن مانع سرسخت ماست و ما با دخالت ذهن نمی توانیم با تمامیت هیچ چیز در جهان ارتباط برقرار کنیم . تجربه ی مشاهده ، بدون انتظار ، بدون توقع وچشم داشت با تمرین وممارست می تواند برای هرکسی امکان پذیر گردد 

        ماهرعملی را برمعیارخوب وبد بودن آن انتخاب می کنیم ویا برعکس انتخاب نمی کنیم . فلان عمل را انجام می دهیم چون آن را خوب می پنداریم وفلان عمل راانجام نمی دهیم چون انجام آن عمل رابد تصورمی کنیم . آیا می توانیم هرفعل وعمل وهرموضوع را بدون گرفتارخوبیت ویا بدیت شدن آن عمل وسوژه مشاهده کنیم ؟ ما وقتی عملی را برمبنای خوب بودن ویا بدبودن آن عمل می نگریم دچار شکسته بینی وکثرت نگری وتفرقه می شویم وتمامیت آن فعل وعمل را نمی توانیم ببینیم .
         گرفتارتعبیرمنفی ومثبت شدن درهرسوژه ، یا هرفعل وعمل ، و موضوعی به دام شکسته بینی وکوراندیشی افتادن است . اگر بتوانیم هرعمل خودرا قبل از گرفتارتعبیرخوب وبد ، یا منفی ومثبت بودن آن شدن ، درخود نظاره گر باشیم می توانیم به ژرفا واعماق آن موضوع وفعل و عمل ، رخنه نموده وازشکسته بینی و تفرقه گرایی خودرا نجات بدهیم . یک سوژه ، یک موضوع ، یا یک عمل را ببینیم وبه دام تعبیرمنفی ومثبت ماحصل ذهن خود نیافتیم ، ازتعبیرذهن خود که چالشی محصورکننده است فراتربرویم و فراتررا نگاه کنیم درآن صورت گرفتارشکسته بینی ، دوئیت نگری ونقصان درنگرش به سوژه ، یا موضوع وافعال و اعمال نمی شویم . درغیراینصورت ناخودآگاهانه گرفتارچالش ذهن کورخود شده ایم وازدرک واقعیت ویا حقیقت هرسوژه یا موضوع یا فعل وعمل محروم می گردیم .
         آیا می توانیم ؛ وقتی ازخیابان عبورمی کنیم ، آنگاه که مقابل چشم مان هزاران سوژه وعامل رژه رونده را می بینیم ، فقط نظاره گر سوژه وعامل ها باشیم وگرفتار پیش داوری های مثبت ویا منفی ویا خوب وبد ذهن خود نشویم ؟
         آیا می توانیم وقتی درمنزل نشسته ایم وتلویزیون روشن است وهرلحظه تصویری را نمایش میدهد ویا خبری را پخش می کند ویا فیلمی هیجان انگیزرا نشان میدهد ، دربرابرتمامی این حوادث تصویری ، فقط نظاره گر باشیم وخودرا از به دام افتادن به چالش های متفاوت که همه « ذهن ساخته / خود ساخته » هستند برحذرداریم ؟
         آیا میتوانیم درمقابل هزاران نگاه متفاوت که هرلحظه چشمانمان را درتیررس شکاروصید خود دارند ، بینای عیب وحسن خویش باشیم نه پاسخ دهنده ی نگاههای تشنه ی دیگران ؟ « نگاه انسان وقتی تشنه باشد درنگاه دیگران ، درتصاویردرمنظره ها ، درحوادث ورخدادها به دنبال خوراک برای سیراب واشباع کردن خود می گردد ».
         آیا می توان درمقابل هرگفتگو وشنیدن سخن وسخن رانی ، بدون جبهه گیری های خصمانه یا سازشکارانه ، بدون هرگونه واکنش وعکس العمل ، تنها مستمعی جویای واقعیت بود ؟
         آیا می توان لحظه به لحظه بیداروهوشیاربود ویکایک وریزریز اعمال وافعال وافکارضدونقیض وتفکرات سالم وناسالم خودرا تحت نظارت وکنترل خود داشت ؟
         اگربگوییم غیرممکن است ، گرفتارپیش داوریهای ذهن شرطی وبیمار خود شده ایم ودرچالش کورذهن خود به دام افتاده ایم و هرگز نمی توانیم واقعیت « آنچه هست » را دراین بازارآشفته وروزگار پرآشوب ودروغ و جنجال درخویشتن کشف کنیم .
         کاری دشوار است ، اما غیرممکن نیست . محک روشن نگری انسان نیزهمین است .
         دوست من ؛ اینجا مکان پنجه درپنجه افکندن ، وزورآ زمایی نمودن ، وتصفیه حساب های خرد وکلان شخصی نیست . اگرما اینگونه ایم واینگونه زندگی می کنیم ، دراثرناآگاهی و تربیت والقاء خانواده وگذرزمان ، « ترسی » برما غالب ومحیط گردیده که جرات درهم شکستن ، کلاف ترس رادرخود ازدست داده ایم وناخودآگاهانه همان ترس ودلهره است که مارا تحت اختیاروهدایت کورخود دارد . این ترس جهنمی چون آفت وسمّی ست که درخت وگیاه را تدریجی نابود میکند ادمی رانیز از ماهیت واقعی اش دور می کند ، ولی اکثریت نسبت به آن آگاهی نداریم ، وآن را سرسختانه درخود استمرارمی دهیم و حفظ می کنیم وبه فرزندان خویش انتقال می دهیم . که ماحصل و نتیجه ی آن « ترس » ووحشت ، زندگی بسیارمخاطره بار وپر تهدید انسان معاصربا پیشرفت های محیرالعقول اوست . درصورتی که اینجا حریم صلح وآرامش ودرک خویشتن وکشف ناشناخته هاست . اگرتشنه ی شناخت خویش باشیم ، اگر تشنه ی کشف واقعیت وناشناخته ها هستیم ، رسیدن به مقصد « آگاهی » برای ما دشوارنیست . باید به دنبال راه شناخت واقعی خود « آنچه هستیم » باشیم . بد نیست بگوییم ؛ ذهن ما بسیارتنبل وسست وپررخوت بارآمده و درزباله ی کهنه ها وول می خورد وعادت مستمر به همین تنبلی ست که قدرت درک تازه ها راازما گرفته است .
         تمام جنجال ودعوا وگردافکنی وهیاهوی ما برسرشناخته شده هاست ، ما سرچیزی نزاع وجدال داریم که آن را می شناسیم و هرکدام آن را برای احساس پوچی ننمودن درانحصارومالکیت خود درمی آوریم . پس باید ازمالکیت انقطاع ناپذیرخود دفاع کنیم . اما درفراز وما ورای تمام این جدال ها وسربه دیوارکوبیدن وتیغ برروی یک دیگر کشیدن ها ، سرزمین ومرز وحریم دیگری نیزوجود دارد که آن جهان لایتناهی و بی پایان وبی جدال ناشناخته هاست ، که با کشف آن سرزمین بی مرز وبی تناقض وبی ابهام ، می بینیم جدال وستیزوکلنجارخشونت بار ما برای هیچ و پوچ ، وبرای باد هوابوده است ، وجهان واقعی انسان این جهان مجازی وتوهمی نیست . اما چرا نمی توانیم هرکدام دیگری ودیگران را تحمل کنیم ، وتا نابودی یک دیگرقدم بر می داریم ؟ مگرکسانی باشند که تایید کننده ی اندیشه وتفکرما باشند که آنها مورد تایید وصلح وسازش مقطعی ما هستند . ولی آیا تایید وقبول دیگران ، رد ونفی خویشتن نیست ؟ « اگر من دشمن عقیدتی خود را بخواهم تایید وقبول کنم ، خود را نفی کرده ام » ونیزرد ونفی دیگران ، تایید وقبول خود است ؟ دشواری و خطرسازی همین جاست که آدمی هرگز نمی تواند خودرا نفی کند وباید به هربها وقیمتی خودرا تایید کند وبه اثبات برساند . وقتی نتوانیم دیگری را تایید کنیم ، خودرا درتقابل با او قرارمیدهیم و تمام این فرآیند ، نفس وماهیت و کم وکیف تمام زندگی یکایک ما گردیده است . ماباید «خود» را به اثبات برسانیم ، «خود» را تداوم واستمراربدهیم . «خود» را به کرسی بنشانیم ، «خود» را درراس قراردهیم . واین «خود» جز یک توهم وخیال ،جز یک کذب محض ودروغ تمام عیارنیست .«خود» ماهیت ذهنی ماست ، «خود» یک کلاف است که ناآگاهانه دردام آن گرفتار شده ایم . «خود» هرلحظه درما ، ماسک وصورتکی برچهره می زند ، گاه اهل مسجد است وگه اهل میخانه ، گاه بخشنده وسخی ست وگاه تشنه ی مال وثروت وحریص قدرت و... بازیگروکارگردان وفیلم نامه نویس و صحنه ساز وصحنه پرداز این سیاه بازی ها ی «خود» است که مارا فریب میدهد . ماوقتی به دام پیش داوریهای ذهنی خود می افتیم وبه خوب وبد هرسوژه ویا موضوع یا عمل پای بند می شویم ازدرک واقعیت آن سوژه وموضوع وفعل وعمل ، عدول کرده ایم . 
         اگرمردم یک کشور اززندان ذهن خود فراترنمی روند واز چالش تاریک وکورتعبیرات ذهن فراتررا نمی نگرند این اکثریت ویا توده ی متراکم دال برحقیقت بودن افعال واعمال وحرکات آنها نیست ، باید به این واقعیت وقوف بیابیم که ذهن ، درآدمی طعمه ایست که هرکسی را در دام و چالش خود گرفتار می سازد ، وهرکسی را ازدرک واقعیت خویش محروم می نماید . درهرکشوری براساس فرهنگ وباورهای خود باارزش دادن به بارمثبت هرموضوع وفعل وپدیده ای ، آن را عمل انسانی وواقعی خود می انگارند وتصورمی کنند ، درکشوری دیگر چه بسا ارزشهای مثبت آن کشوراز باری مثبت برخوردارنباشند ، شاید بعضی ازاعمال بعدی منفی هم داشته باشند ویا درزمان ها ی دیگر درهمان کشورممکن است بسیاری ازآن اعمالی وافکاری که امروزبعدی مثبت یا منفی دارند درزمان های دیگر کاملآ برعکس امروز باشند . اگربتوانیم ماهیت این موضوع را درک کنیم وگرفتاربارارزشی ( منفی و مثبت ؛ یا خوب و بد ) افعال وموضوع وپدیده ها و عقاید نشویم ، بلکه دربرابر تمام عوامل وسوژه وموضوعات نظاره گری بی طرف ومبرای ازپیش قضاوت های ذهنی خود باشیم ، دراین صورت خودرا ازلغزش و به دام شکسته بینی ودوئیت نگری وکثرت گرایی و کوراندیشی رها نموده ایم وگرنه از درک واقعیت هرسوژه ، موضوع وهرپدیده ای خودرا محروم کرده ایم که دراین حالت ناخودآگاهانه به دام تعبیرات مسموم که همان پیش داوریهای ذهن مان هستند افتاده ایم . 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۵۴۴ در تاریخ شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ ۱۵:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        مجتبی جهانیان
        يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۵۹
        درود بر شما استاد ناظمی بزرگوار خندانک خندانک
        بسیار عالی خندانک خندانک خندانک خندانک
        به امید بی قضاوتی و خاموشی ذهن خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۰۷
        سلام ودرود استاد گرانقدر نا ظمی گرامی
        موفق باشید و سرفراز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فرشاد اقبالی
        يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ۲۰:۴۹
        سلام و درود استاد
        مطلبی قابل تعمق و سزاوار تفکر بود
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2