شنبه ۳ آذر
پدر
ارسال شده توسط بهنود کیمیائی در تاریخ : چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۴۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۴۴ | نظرات : ۱۰
|
|
شرکتی که پدرم مشغول بکار بود ورشکسته شد و شروع ب ریزش نیرو کرد با اینکه پدرم یکی از بهترین نیروها بود اخراج شد شکست رو داخل چهره اش دیدم؛کار آزاد رو شروع کرد و میدیدم با تمام توان کار میکند و اونجور که باید دستمزدشو بدن نمیدادن اما کار میکرد با دستمزد کم، یک جور شکست رو میپذیرفت تا درآمدی داشته باشه؛میدیدم وقتی که بچه ها چیزی میخواستن و پدرم نمیتوانست مهیا کنه مثل یک شکست خورده بود؛آنقدر سختی های پدرم را دیدم تا روز به روز شکسته تر شد و حرفی هم نزد؛اما پدرم نمیدانست که رفتارش نشان میداد اون یک قهرمانه و هیچ قهرمانی قدرت پدر من رو نداشت؛.......عاشقتم پدر.......
چهره اش مثل سیب خندان است...
پشت چهره اش غم فراوان است...
بگردم دور دست هایت....
بر وجودم همه دردهایت....
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۰۵۲۲ در تاریخ چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
ممنونم تشکر | |
|
ممنونم تشکر لطف دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.