شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ عاشقانه هاي هزار و يک شب شاعر وحيد سخايي
|
|
غزل شماره 20 يک بوسه از آن لعل لبت هديه به ما کن....
|
|
|
|
|
اي نظر کرده به باران ، نظري هم به دل ما بفکن غزل شماره 19
|
|
|
|
|
غزل شماره 18 از ازل اين دل ما عاشق و دلبسته ي ساقي باشد
🌹🌹💐🥀
|
|
|
|
|
غزل شماره 13مجلس ختم مرا در سحري با فقرا ساده بگيريد،جاي قرآن به صف عارف و مجنون قدحي باده بگيريد
|
|
|
|
|
غزل شماره 17 من پير خرابات نبودم که به مي مست کنم دل .....
|
|
|
|
|
غزل شماره 16 مثل هر سال خودم روز تولد به خودم گل دادم ....
|
|
|
|
|
غزل شماره 9
غزلهايم اگر در ساغري از مي بريزد به هوش آيد مي از مستي و از ساغر گريزد
|
|
|
|
|
غزل شماره 15 بدهکارم به دل اين سالهاي رفته بر باد....
|
|
|
|
|
غزل شماره 14 من از امروز خودم را به نفهمي نزنم ميميرم
|
|
|
|
|
غزل شماره 12 بي وفا رفتي نگفتي اين دل ديوانه تنها ميشود ، در غمت اين دل اسير ماتم و اندوه غمها ميشود
|
|
|
|
|
غزل شماره 11در غمت اي شه خوبان،ندهم جان چه کنم اشک پيداست بگو با غم پنهان چه کنم
|
|
|
|
|
غزل شماره 10تا به کي دل در فراقت اشک ريزد بي وفا دل که هر لحظه به نامت بوسه ميزد بي وفا
|
|
|
|
|
غزل شماره 8
عشق است اذان عاشقي به بام دلبر گفتن در محضر عشق تا سحر ز نام دلبر گفتن
|
|
|
|
|
غزل شماره 7
اي ابر بي باران برو اينجا کسي لب تشنه نيست در اين کوير عاشقي خنجر به فکر دشنه نيست
|
|
|
|
|
غزل شماره 6 پائيز محبت کن از امسال نيا يار ندارم....
|
|
|
|
|
غزل 5 به آتش ميکشم مردي که ميلش يار من باشد که من مجنونم و ليلي همين دلدار من باشد
|
|
|
|
|
غزل 4
شرم بادم اگر از کوچه ي دل نام تو را پاک کنم دل بي عشق همان به که کفن پوش تن خاک کنم
|
|
|
|
|
آمده ام که جان دهم راه به دل نشان دهم
|
|
|
|
|
خودم آرزوي جمعي ، همه آرزو تو ديدم
نه به آرزو رساندم ، نه به آرزو رسيم
|
|
|
|
|
جان زهرا من خجالت مي کشم ديگر بگويم آدمم
در جهاني که حسينش مي شود بي سر بگويم آدمم
|
|
|