با تو بودن
مثل مرگ گل شبو از غم تشنگی آب
واسه رفتن وموندن من بی حوصله بی تاب
با تو بودن یا نبودن شده اسم این ترانه
کوچه مون پر شده انگار از نوای عاشقانه
رفتنم مصیبت ودرد موندنم مصیبت و درد
کاش می شد یه روز تموم شه قصه ی پاییز پر درد
وقتی که برای موندن ندارم من یه بهونه
وقتی یخ زده گل عشق نمی مونه یه بهونه
گل عشقم تو نگاهت یخ زده داره می میره
وقتی از چشم تو خوندم دل تو جای اسیره
واسه رفتن و نموندن اینم آخرین بهونه ست
رفت اما یه شکسته تلخه اما عاشقونه ست
وقتی با خنجر حرفات تو میای سراغ قلبم
می شکنه خنجر حرفات چینی نازک قلبم
تا حالا هزارو یک بار شایدم هزار هزار بار
پیش چشم همه مردم واسه عشق تو شدم خار
کاش تو از نگام بخونی دل من رو نسوزونی
دیگه با طعنه ودشنام قلب من رو نسوزونی
کاش می شد که بر می گشتیم به روزای کودکی مون
اون روزا غمی نداشتیم توی باغ زندگی مون
کودکی منو عالمی بود ما فوق عالم رویاء
آرزومون فقط این بود که بشیم ما قد با با
کاشکی این نقاب زشت و از رو چهره بر می داشتی
یا همون روزای اول می گفتی دوسم نداشتی
فکر ش و کردم دیدم باید از اینجا برم من
چون تو شوره زار قلبت دیگه جایی ندارم من
گفته بودم که یه روزی میرسی به آرزوهات
گفته بودم که یه روزی می رم از شهر دو چشمات
عازم سفر شدم من می رم و بر نمی گردم
کوله بارم پر غصه من سراپا همه دردم دیگه بر نمی گردم
گل شبوی دلم رو تو که آبش نمی دادی
همه احساس دلم رو تو گرفته بودی بازی
گل شبوی دل من آخر از غصه ی تو مرد
گل عشقت تا قیامت توی قلب من یکی مرد
پراحساس میسرایید همراه با دکلمههایی روحنواز
بینهایت سپاس برای دکلمههای دلانگیزتان از چند سرودهی آیینیام
پایدار باشید در پناه امن پروردگار