صفحه رسمی شاعر اصغر محمودی( مور )
|
اصغر محمودی( مور )
|
تاریخ تولد: | جمعه ۱ فروردين ۱۳۵۹ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | جمعه ۱۰ آبان ۱۳۹۸ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۲۸۰ |
تا کنون 58 کاربر 132 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
آشنا نیست زمان
آشنا نیست زمین
رودخانه
کوه
مکان بی معنی است
لحظه بی معنی است ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۹۰۵۸ در تاریخ دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۸ ۲۰:۵۳
نظرات: ۹
|
|
یه فنجان چای شیرین
یه لقمه نون و گردو
یه سفره پهن ایوان
چه زیبا سحر و جادو ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۸۷۵۷ در تاریخ شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۸ ۱۲:۱۲
نظرات: ۴
|
|
در شهرتان گشتم ولی
آهنگری پیدا نشد
در سرزمینی این چنین
خورشید و شیر پیدا نشد
...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۸۶۹۵ در تاریخ پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ۱۳:۰۴
نظرات: ۵
|
|
زنگ فریاد خروس
خبر از روز دگر
بر گل لاله کشید
سحر از خواب پرید
غنچه خمیازه کشید ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۸۶۴۸ در تاریخ سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۸ ۲۳:۱۴
نظرات: ۱
|
|
عصر آهن
عصر سنگ
عصر جنگ تن به تن
از سر آدم گذشت
در غروبی رنگ رنگ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۸۵۸۷ در تاریخ دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۸ ۰۹:۴۳
نظرات: ۴
مجموع ۳۷ پست فعال در ۸ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر اصغر محمودی( مور )
|
|
فراتاگون عصبانی از اینکه فوگان به هشدارش توجهی نکرده از دربار خارج شد . فوگان با اینکه از فناناپذیری خود مطمئن بود و ارتش قدرتمندی داشت به فکر فرو رفت .چگونه ممکن است من نابود شوم . ج
|
|
پنجشنبه ۵ فروردين ۱۴۰۰ ۰۵:۴۷
نظرات: ۱۰
|
|
هزاران سال پیش از این سرزمین پارسیان ، سرزمینی که همواره سرسبز و خرم بود و مردمانش در صلح و صفا زندگی می کردند مورد هجوم ارتشی خونخوار و تا دندان مسلحقرار گرفت . هر ارتشی یا پهلوانی پیش رویشان قرار می
|
|
سه شنبه ۳ فروردين ۱۴۰۰ ۰۴:۴۷
نظرات: ۵
|
|
روزی برای گردش به تپه های نزدیک شهر رفته بودم که سگی را در حال زجه و زاری دیدم . پرسیدم : چرا اینقدر ماتم زده و اندوهگینی ؟ گفت : از هم نوعان شما در این سرزمین . گفتم چگونه ؟&nbs
|
|
سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۳۹
نظرات: ۱
|
|
شب . تاریکی و سکوت . وهم و خیال . سردی تنهایی که مو بر تن سیخ می کرد . کوچه ، باریک و تنگ . انتهایش ، ناپیدا و گم . سیاهی دهان باز کرده بود تا مرا در خود هضم کند . تنها صدایی که به گوش می رسید خزیدن ب
|
|
يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۵:۴۲
نظرات: ۲