صفحه رسمی شاعر الياس خمسه(بيخيال)
|
 الياس خمسه(بيخيال) |
تاریخ تولد: | يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۶۰ |
برج تولد: |  |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | مرگ.. |
امتیاز : | ۱۸ |
| تا کنون 13 کاربر 21 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۵۲۲۶۳ در تاریخ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۸
نظرات: ۳
|
|
|
اى خدا عمريست شكرت ميكنم كافى نبود.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۲۲۳۱ در تاریخ يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ۲۳:۴۲
نظرات: ۵
|
|
|
آنگاه كه در جنگل سبز باران شدت گرفت..من اشك را در چشمان آبيت ديدم.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۲۱۸۳ در تاریخ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۹:۰۶
نظرات: ۵
|
|
|
شده گرسنه باشيو كوبيده كباب كنند.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۲۱۵۶ در تاریخ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۲۲
نظرات: ۱۲
|
|
|
خدا آهسته ميگيرد ولى.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۲۱۳۰ در تاریخ چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۲
نظرات: ۶
| مجموع ۱۷ پست فعال در ۴ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر الياس خمسه(بيخيال)
|
|
|
![]()
اون روزا تو روستاها،فاضلاب نبود..
خب خدارو شكر، ترسالى هم خيلى بيشتر از خشكسالى بود..به خاطر همينم نميشد خلا( توالت)
رو..رو سطح زمين ساخت..مجبور بودن رو بلندى يه جايى رو گود كنن..بعد دوتا تي
|
|
جمعه ۲۴ دی ۱۳۹۵ ۱۰:۵۵
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
افسانه انتظار..
مرده ها واسه من دو دسته ان..
يا راحتُ آروم..انگارى هزار ساله كه خوابيدن..
يا نگرانُ بهت زده..ماتُ مبهوتن..
مثل اونايى كه هزارتا كار نكرده دارن ولى وقتشون
تموم
|
|
دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵ ۱۷:۱۷
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
ژن پيرى تو خانواده ما معنى نداره..
اصن كسى تا حالا مارو پير نديده..
پدر بزرگ،عمو و عمه هام تو زلزله ى بوئين زهرا موندن زير آوار..
پدر و برادرمو رو تو جاده بهشت زهرا،شبونه تريلى زير گرفت
|
|
سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۵ ۰۵:۲۵
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
انتهاى ناخن يه نيم دايره سفيد رنگ هست..كه ميره زير گوشت و پوست..اونجا نرمترين قسمت ناخنه..اصن ناخن از اونجا زور ميزنه تا بياد بالا..امروز با دندون همون جارو كندم..خيلى وقته نوك انگشتاى دستم پوس پوس مي
|
|
دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ ۰۷:۰۷
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
همه از خوشحالى هُل كرده بودند..نمى دونستن چيكاركنن..
اشك شوق تو چشم مش ابراهيم حلقه زده بود..
خاله هاجر نماز شكر ميخوند..
بالاخره بارون گرفت..بچه ها زير بارون،بلا و پايين ميپريدن..
|
|
شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ ۱۲:۲۵
نظرات: ۰
| مجموع ۱۳ پست فعال در ۳ صفحه |
