سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

جمعه ۷ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر نیلوفر (دختر پاییز)


نیلوفر (دختر پاییز)

نیلوفر (دختر پاییز)



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۱

برج تولد:

برج قوس

گروه

:
عمومی

جنسیت

:
زن

تاریخ عضویت

:
يکشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۵

شغل

:
بدون اطلاعات

محل سکونت

:
ایران

علاقه مندی ها

:
بسکتبال ...

امتیاز

:
۱۰۷۱
تا کنون 220 کاربر 1010 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
من دختر پاییزم نشان از برگ پاییزی... من دختری زاده پاییز و یک بسکتبالیست هستم....

لیست دفاتر شعر


۱

دختر پاییز


اشعار ارسال شده


دلم تنگ است.....دلتنگ روز های قدیم ...
ثبت شده با شماره ۵۸۴۳۴ در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۱:۰۸    نظرات: ۳۴

مادرم دارد می آید او همچو شاه می آید ...
ثبت شده با شماره ۵۰۲۴۷ در تاریخ پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۵۰    نظرات: ۱۶

صبح کن تاریکی دل مرا...... ای تو دریای نور صبح من.... ...
ثبت شده با شماره ۵۰۱۹۱ در تاریخ سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ ۰۰:۵۳    نظرات: ۸
تو شعری از نیلوفر (دختر پاییز) از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

رویایی دارم رویایی آبی رویایی داشت ...
ثبت شده با شماره ۵۰۱۶۹ در تاریخ يکشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۵ ۲۳:۴۸    نظرات: ۱۱

مجموع ۲۴ پست فعال در ۵ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر نیلوفر (دختر پاییز)


ادمی را برای هر دردی درمانی قرار داد...همان خدایی ک مهر را افرید و قلب را خانه اش نهاد....درد را افرید و مرهم را در دل ک دریای عشق بود غرق کرد....و این گنجینه را در اعماق دل و در انتهای تاریکی گورخانه
يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۹ ۲۰:۴۰    نظرات: ۲

ارشا روی تخت چوبی خوابش گرفته بود و من هم از گشنگی دل درد گرفته بودم...چندبار خواستم بیدارش کنم ولی دلم با من یکی نبود.تصمیم گرفتم خودم برای خودم غذایی دست و پا کنم .وسایل زیادی نداشت غذادرست کرد
شنبه ۲ شهريور ۱۳۹۸ ۰۴:۴۳    نظرات: ۰

از دهان چه بیرون رانم که هر سخن به خودی موجب پرشور تر شدن اتش درون سینه ام می شود....و مرا در اندرون اتش بیش از پیش میسوزاند....
ای حاکم  قلب های  شکسته ....مرا بسان مرده ای بنگر که هنگ
شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۸ ۰۰:۳۶    نظرات: ۱۰

تا حالا فکر میکردم ک نباید به کسی اعتماد کنم ....فکر میکردم نباید چشمامو ببندم تا توی دره های اطرافم نیوفتم....من توی مسیر باریکی راه میرم ک دورش پر از دره های ترسناک و عمیقه....اون زیر تاریکه...چیزی
شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۴:۰۹    نظرات: ۲

 
صدف روی صندلی کنار پنجره نشسته بودو بیرون را نگاه میکرد و یکی از ان برادران عجیب در حالی که یک دستش  روی شانه صدف بود و به من نگاه میکرد بالاسرش ایستاده بود. من در حال قدم زدن و کلنجا
چهارشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۸ ۰۳:۴۰    نظرات: ۴
مجموع ۱۲ پست فعال در ۳ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1