صفحه رسمی شاعر محمودرضا رافعی (رافع)
|
 محمودرضا رافعی (رافع)
|
تاریخ تولد: | يکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۳۷ |
برج تولد: |  |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴ | شغل: | آزاد |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | شعر ، داستانک ، گرافیک ، مجسمه سازی |
امتیاز : | ۲۲۱۴ |
تا کنون 168 کاربر 646 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: * ( سبز بودی ، خو گرفتم ، خواستم با تو بمانم )
** ( هر دانه اگر مثل بهار تو بروید
همواره دلم ، از گل و پروانه بگوید
آن لحظه که تو در پس انبوه صدایی
پروانه ی دل ، شمع نگاه تو بجوید )
** ( گر به اندازه ی یک شمع نور اندازیم
چه جهان پر فروغی می سازیم
تا به دسواره ی یاری خیزی داری
رو کن ، توشه ی رستخیزی داری )
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
به شعر تو نمی رسم ، هر چه کنم نگاه تو
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۲۵۲۴ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۸
|
|
هر شعری واسه ... لیلی ست
یکی ، دنبال بی نظمی
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۲۱۶۱ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۳
|
|
بی گدار است ... که ما
پنجره را باز کنیم
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۱۰۴۱ در تاریخ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۲۰
نظرات: ۶
|
|
عکس تو تا میرسه
به صفحه ی گوشی ی من ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۰۷۹۹ در تاریخ جمعه ۲۰ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۲۶
نظرات: ۲
|
|
هر دانه اگر ...
مثل بهار تو بروید
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۰۶۹۲ در تاریخ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ ۲۳:۰۱
نظرات: ۱
مجموع ۱۴۷ پست فعال در ۳۰ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر محمودرضا رافعی (رافع)
|
|
خسرو پرویز همانند بسیاری از شاهان که چندین همسر داشتند به دختر زیبای دیگری به نام شیرین نیز علاقه مند گشته بود . اما و
|
|
پنجشنبه ۱۰ تير ۱۴۰۰ ۱۷:۰۲
نظرات: ۰
|
|
تازه بالای لب ماهی سیاه کوچولو سبز شده بود و صدای دو حبابه ی او ، خبر از بلوغ زودرس می داد . اول صبح ، ماهی ی کاکل پسر ما جلو آیینه رفت و پولک
|
|
دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۳۷
نظرات: ۱۲
|
|
داش مشتی : آدم لوطی مسلکی بود ولی اخمو . حرف او تو محله حرمت داشت ، ولی پای اوسا کریم که میومد وسط ، می شد گوله ی نمک و چرب زبونییاش گل می کرد . راز و نیازش هم با بقیه ی آدما&nb
|
|
دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۳۱
نظرات: ۷
|
|
روز رستاخیز بود و نتیجه ی امتحانات را اعلام می کردند ! جوجه اردک زشت بدلیل امتیاز پایینی که کسب کرده بود جهنمی شد . پدر و مادر جوجه اردک ، بهشتی شدند . مادر که از این خبر ناگوار ، فرومانده
|
|
يکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۹ ۰۵:۳۷
نظرات: ۱۵
|
|
کاموایی بنفش : آلاله ، همین که رج آخر ژاکت کاموایی رو کور کرد ؛ با شوق به تن کرد و از خونه زد بیرون . تنها تفریح او دیدن ویترین مغازه های بالا شهر بود . مثل همیشه تا از اتوبوس پیاده شد ، رف
|
|
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۹
نظرات: ۲
مجموع ۹ پست فعال در ۲ صفحه |