صفحه رسمی شاعر محسن گودرزی
|
 محسن گودرزی |
تاریخ تولد: | شنبه ۹ خرداد ۱۳۶۰ |
برج تولد: |  |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲ | شغل: | شاعر بیکار |
محل سکونت: | یزدانشهر |
علاقه مندی ها: | تخته نرد |
امتیاز : | ۱۲۲۴ |
| تا کنون 67 کاربر 205 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
دیپلم ریاضی فیزیک نظام قدیم.
فوق دیپلم عمران کاردانی فنی ساختمان.دانشگاه آزاد ایلام.
پایان خدمت صفر هشت بلوچستان خاش. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
دلم از غم خون است امشب ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۷۷۲۴ در تاریخ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ ۲۰:۵۱
نظرات: ۳۹
|
|
|
گویند که بزرگان در پی نام و ... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۷۶۵۵ در تاریخ شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۵:۱۸
نظرات: ۲۶
|
|
|
در مکر این زمانه جانا مانده بودم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۷۶۱۳ در تاریخ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۵۱
نظرات: ۲۳
|
|
|
این جهان قالب شعری است.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۷۵۵۸ در تاریخ سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ ۲۰:۱۷
نظرات: ۲۸
|
|
|
شراب تلخ شیراز و با مرام ساده میخواهم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۷۴۲۴ در تاریخ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ ۱۴:۰۳
نظرات: ۳۵
| مجموع ۵۳ پست فعال در ۱۱ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر محسن گودرزی
|
|
|
![]()
کی می‌تونه هفت سنگ و رو هم بچینه !
زیاد فکرشو نکن چون فعلا کسی نمیتونه.
چون
شیطون با توپش آماده ایستاده که نزاره این برج ساخته بشه.
هفت سنگ ،هفت استان بوده اینو خودش به من گفت
|
|
يکشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ ۰۴:۲۸
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
میدونی بختیار
ی روز اینقدر دلم از این روزگار گرفته بود که
گفتم خدا میشه دیگه کاری به من نداشته باشی من با شیطون راحتترم.
ب؛
اتفاقا تو ی جلسه ی شهر دور مشارکت یکی
|
|
دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳ ۰۴:۲۰
نظرات: ۶
|
|
|
![]()
سلام
آقای شهردار چرا تسویه حساب ی خونه نوساز اینقدر باید طول بکشه و بر خلاف قانون جریمه سنگین ببندید و اذیت کنید ؟
ش؛شماره تو بنویس پیگیری میکنم زنگت میزنم .
آقای شهردار منم هرکسی
|
|
دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ ۰۳:۳۵
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
میدونی ترس تمام وجودم رو گرفته بود یادم افتاد که ترس ریشه ضعفه جایی خونده بودم که هر وقت ترسیدی ببین این کیه که تو رو میترسونه کجاست چرا خودش نیست فقط اسباب ترس وجود داره کمی دقت کن، دقت کردم،خوردم زم
|
|
سه شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳ ۰۴:۰۸
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
یکی بود یکی نبود زیر گنبد خدا غیر از خودش هیشکی نبود .
یکی بود عاشق و یکی دیگه مجنون او این دوتا یکی بودن .ی روزی پای نهار ی جناقی میشکنن . مثلاً یارم تو را فراموش.
حالا هر
|
|
شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ ۰۴:۲۸
نظرات: ۰
| مجموع ۴۸ پست فعال در ۱۰ صفحه |
