سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

سه شنبه ۲ ارديبهشت

صفحه رسمی شاعر محسن گودرزی


محسن گودرزی

محسن گودرزی



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
شنبه ۹ خرداد ۱۳۶۰

برج تولد:

جوزا

جنسیت

:
مرد

تاریخ عضویت

:
شنبه ۶ خرداد ۱۴۰۲

شغل

:
شاعر بیکار

محل سکونت

:
یزدانشهر

علاقه مندی ها

:
تخته نرد

امتیاز

:
۱۲۳۴
تا کنون 68 کاربر 207 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
دیپلم ریاضی فیزیک نظام قدیم. فوق دیپلم عمران کاردانی فنی ساختمان.دانشگاه آزاد ایلام. پایان خدمت صفر هشت بلوچستان خاش.

لیست دفاتر شعر


۱


اشعار ارسال شده

راز و نیاز شعری از محسن گودرزی از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

..... ...
ثبت شده با شماره ۱۳۷۰۵۰ در تاریخ ۸ روز پیش    نظرات: ۴
اسکورت شعری از محسن گودرزی از دفتر شعرناب نوع شعر هایکو

اسکورت ...
این شعر را ۱۱ شاعر ۳۲ بار خوانده اند.
محسن گودرزی ، علی نظری سرمازه ، نرگس زند (آرامش) ، سیاوش آزاد ، محمدرضا آزادبخت ، عباسعلی استکی(چشمه) ، عظیمه ایرانپور و ۳شاعر دیگر این شعر را خوانده اند.
ثبت شده با شماره ۱۳۶۹۳۶ در تاریخ دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ ۱۹:۱۰    نظرات: ۱۴
نازنین شعری از محسن گودرزی از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

شاهزاده ی قوس کمانداران من.  ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۸۰۶ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۸
عجب غریب شعری از محسن گودرزی از دفتر شعرناب نوع شعر قطعه

..... ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۶۸۵ در تاریخ ۲ هفته پیش    نظرات: ۲
ایران باستان شعری از محسن گودرزی از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

کمی تلفیقی ...
ثبت شده با شماره ۱۳۶۶۳۸ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش    نظرات: ۱۱

مجموع ۵۴ پست فعال در ۱۱ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر محسن گودرزی


...راکی به نزدیکی من رسید.و حالا برادرم دارد با موبایل عکس راکی رو که در بغل من بود برای دخترم می‌فرسته.گاهی اتفاقات خارج از تصور ماست.و حالا دارم به این فکر میکنم که چرا تمامیه سگ ها به من احترا
پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۰    نظرات: ۰

باز افکارم آمد و ذهن خاموش مرا روشن کرد .من چکار کنم کجا برم و..... حال با خودم هم غریبه هستم .نمیدانم کیستم چرا بدون درک از خودم کار خودم رو انجام میدم.تمام درد ها و زخم ها گویی در این لحظه کم رنگتری
چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۴۶    نظرات: ۱۰

..خوابیدم در خواب پیر مردی از پشت به شانه من زد.در حال دور شدن به من تبریک گفت.من ندیدمش ولی فکر کنم خیام بود،,!.فردا آن روز برادرم مرا به باغچه زیبای خود دعوت کرد.ولی چه فایده چون من از سگ نگهبان برا
چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۴۵    نظرات: ۰
مجموع ۴۸ پست فعال در ۱۰ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1