صفحه رسمی شاعر فاطمه حق نژاد
|
 فاطمه حق نژاد |
تاریخ تولد: | جمعه ۵ فروردين ۱۳۰۰ |
برج تولد: |  |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۸ |
| تا کنون 31 کاربر 145 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
جهان را آب می می‌گیرد
صدای غرش ابر و
صدای بارش باران
زمین آب،آسمان آتش
فضای ظلمت و وحشت
و من آ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۸۱۰ در تاریخ جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
نظرات: ۴
|
|
|
کلاغها این بار نمی خوانند
پنیرشان درمنقاراست
روباه دمش را روی کولش گذاشته
می رود به سرزمینی دیگر
...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۷۰۰ در تاریخ سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۰۳
نظرات: ۸
|
|
|
پرواز با بالهای زخمی
پرهای رشته رشته ی خیس
آواز مسکوت
از حنجره ای مسدود
بانگاه نگران
به جوجه ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۵۹۷ در تاریخ شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۹ ۰۵:۵۱
نظرات: ۸
|
|
|
کلمه ای که صدایش
برخاسته از
گلویی التیام یافته
از زخم خارستان
نیوشیده
ازپشت پنجره ای چفت شکست ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۴۶۸ در تاریخ سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۲۲:۲۱
نظرات: ۷
|
|
|
مهرانه سلام
ای آخرین مهر قرن
دراوج بی مهری زمان
بی صدای کلاغ جاری
زیر چشم چنار
خفقان تنفس با ما ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۴۳۵۱ در تاریخ شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۱۸
نظرات: ۱۰
| مجموع ۳۸ پست فعال در ۸ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر فاطمه حق نژاد
|
|
|
![]()
همیشه وقتی از زندگی سخن می آید هزار و یک لفظ دلپذیر به زبان می آوریم و به صد زبان ترجمه‌اش می کنیم.
همواره منتظریم که زندگی بهتری داشته باشیم، و چشم انتظار زیباترین لحظه هایش هستیم.
ولی
|
|
جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹ ۰۲:۵۸
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
ساعت 5 است. فرشید* با شادمانی بلیط به دست به خانه می آید. بعد از 11 سال صاحب نوزادی شده اند که به شکرانه این نعمت الهی سفری را آغاز نموده اند.
خانم فرشید: "اتوبوس ساعت چند راه می افته؟ آخرین شیفت
|
|
پنجشنبه ۴ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۰۷
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
می‌گویند غم هجران دوست بسیار گران است و ما تم و متحیر، که من نیز که واصلم اندوهی بس بزرگ آزارم می‌دهد، و آن اینکه معشوقه سر به گریبان برد آنگاه که نگاه عمیقش به رخسار گرد نشسته ام، که حکایت
|
|
سه شنبه ۲ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۱۷
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
بعضی وقتها که سخن از گذشت زمان و سرعت آن می‌شود آدم خیلی حرف برای شعار دادن دارد می‌گوید مثل برق گذشت! چه زود! چه خوب! چه حیف! اما شاید معنی اینها را نفهمد. حتی می‌گوید مثل چشم بر هم زد
|
|
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۴۵
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
به نام او که وصفش در مجموعه اذهان نمی‌گنجد؛ و میانگین الطافش به موازات نیمساز ازل خطی تا ابد می سازد؛ و آنگاه که اراده دَوران محیط حکمتش را کردیم، در شعاع نادانی به نقطه تسلیم رسیدیم؛ و این از مخ
|
|
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ۱۸:۵۸
نظرات: ۴
| مجموع ۶ پست فعال در ۲ صفحه |
