چهارشنبه ۵ دی
شاد، خدا را ! مــه ام ؛ مـهــر تــو دادار دل شعری از احمدرضا زارعی
از دفتر نشیند به دل نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۱ ۲۱:۴۳ شماره ثبت ۹۸۷۷
بازدید : ۸۸۱ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب احمدرضا زارعی
|
نقـشی از انـدام تـو ، قـاب به دیـوار دل
تا که نفس میکشم ؛ عشق به دربـار دل
نام تو بردر به سر، بسـکه گـرانمایه ای
چهـره ء خنـدان تـو ، گـرمـی بـازار دل
مست و غـزلخوان بیا ؛ چرخ بزن؛ ساقیا
پـرده فـکن نازنیـن ؛ نـاز تـو افـکار دل
دست وکمر؛درجنون؛صورت ولب سرخ خون
رنگ عطش ، گـونه گون ؛ وصف تو گفتاردل
جوش نفس هسوهس؛نوش.که شهدست لب
خسته شدی یـارِ من ؟ شور و طـرَب کارِ دل
ناز نـیــازی ببیـن ؛ رایحــه گـل انـگـبـیـن
بر سـرت از تاج ، گل ؛ چـیـنـد و هشیار دل
ریز و درشت و عـیــان ، یا که بگو در نهـان
جـز تـو نبـیـنـد نشان ؛ نـام تــو تیـمــار دل
هست سلامـت به من ؛ یـار ! سلامت ؛ سرت
خـار، تو شد، دشمنان ؛ دستِ تو غمخوارِ دل
فـاتــح من مـوی تـو ؛ در دل مـن روی تـو
خــوی تـو آن بوی تو ؛ سوی تو بیمـار دل
گشت جهان دور من ؛ مرکـز و معنـا به تن
شاد، خدا را ! مــه ام ؛ مـهــر تــو دادار دل
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.