سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        یادم دادی

        شعری از

        ابوالفضل گیلانی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۲:۴۱ شماره ثبت ۹۸۰۷۶
          بازدید : ۱۶۱   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل گیلانی

        تو روحمو میکردی آروم
        تو حکم میدادی به بارون
        که بترکونه غمامو مثل باروت
        خورده هاشو جمع کنه با جارو
        تو خیلی چیزارو یادم دادی
        تو منو کردی یه آدم عادی
        یاد دادی دور بشم از عالم مادی
        یادم دادی ترک کنم عادتای واهی
        تُو شب تاریک من تو مثل ماهی
        توی اقیانوس چشمام ماهی
        توی هر سال من هر ماهی
        دوست ندارم بری هر جایی
        یادم دادی قوی باشم بجنگم
        برم جلو از هیچکسی نترسم
        یادم دادی عاشق شم
        دیگرانم به عشقم عاشق شن
        شورمو تو شیرین کردی
        حالا بگو قیمت عشقت چند
        نمیخوام بگیرم از این قصه پند
        دوست دارم خودم قصه شم
        هزینه اش چقدره خودم میدم قسطشم
        تو تاریکی مثل شب
        نور میدی بهم مثل شمع
        ندیدم اصلا تو زندگیم مثلشم
        بگو کی عشقو میفهمه مثل من
        بقیه هستن تو این راه نصف من
        نرو پیششون حتی اگر شنیدی اسمِ من
        تو یادم دادی با دلم بخندم
        به بَدی و نفرت چشمامو ببندم
        یادم دادی هنرمو حفظ کنم
        با هنرم همه رو طلسم کنم
        همه چی رو با نگاه عمیق ببینم
        یادم دادی روح نوازشو حس کنم
        یادم دادی همه رو درک کنم
        یاد دادی اخلاقای گندمو ترک کنم
        تا دیگران منو ترک نکنن
        یادم دادی مشکلاتو خودم حل کنم
        تو هستی برام یه دشت پر از گل
        منم هستم یه خشم پر از تو
        وقتی نیستی خیلی پُرَم چون
        ناراحتم از هر کی میخوای سوال کن
        بیا با بودنت نقش منو پر رنگ کن
        بلاخره اومدی چشمام پر رنگ شد
        بیا قلبمو از زندگی پُر تر کن
        توی گرمای بدنت پختم اوف
        یادم دادی که یاد بگیرم
        این محبتات هیچوقت از یادم نمیرن
        یادم دادی از یاد ببرم
        من فرق کردم الان یه آدم دیگم
        یادم دادی راحت ببخشم
        حتی اگر منو اصلا نبخشن
        یادم دادی عمیق نفس بکشم
        حتی اگر نیاد یه خواب راحت به چِشَم
        بازم دوست دارم طعم عشقو بچشم
        دوست دارم نقاشی یاد بگیرم
        تا یه روز نقاشیتو بکشم
        دوست دارم همیشه مال من باشی
        بدون تو این حال خوب من پاشید
        تویی که میکنی آفَتای دلمو سم پاشی
        پس باید همیشه فقط سهم من باشی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۳۳
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و پر احساس بود
        موفق باشید خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۲:۲۹
        درودها .
        زیبا بود
        پایدار باشید
        🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀🌿
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۲:۴۵
        درودها خندانک
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۰:۵۸
        درود فراوان
        بسیار بسیار
        زیبا و عالی
        بود🌺
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۲۳
        سلام وارادت
        به شاعر وهنرمند بزرگوار
        همیشه قلمتان وزین نویساباد
        موفق پیروزوبرقرار باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهروز ابراهیمیان
        سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۵:۲۸
        درود بر شما بسیار بسیار زیبا سرودید خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5