پنجشنبه ۱۷ آبان
رفتن شعری از مهرداد آدینه
از دفتر من در این آبادی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۴:۰۲ شماره ثبت ۹۷۹۶۹
بازدید : ۱۸۵ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب مهرداد آدینه
|
از راه طلب بیرون،یک آیه نمیدانم
تا کفر مرا بردی ای یار مسلمانم
بر عهد و وفا ماندن تا آخر یک پیمان؛
گفتند:که میداند؟؟گفتم که نمیدانم..!
دردا که هدر دادم گرمای محبت را
با خانه ی پوشالی در فکر زمستانم
آن عشق دروغینت چون بغض فرو خورده
دردیست که می بندد این راه گریبانم
در خلوت خود ماندم ،با یار دگر رفتی
تو خلسه خردادی،من شورش آبانم"
با یار دگر رفتی خوشحالی، و میدانم
سرگشته تو باز آیی گویی ک پشیمانم
جادوی دو چشمانت اینگونه فریبت داد؟
در فکر خودت گفتی شاید که به پایانم؟
برخیز و تماشا کن جانی که جدا کردی..
یک مرد که میخندد با یاد "تو، جانانم...
"مهرداد آدینه"
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود
موفق باشید