« جهل جهاني »
خود را به ره جهل جهانی ، نَدَواندم
این نکته فهمیده به مردم ، بچشاندم
با جهل جهانی نشدم همره و همدوش
تا آنکه خود از جهل جهانی بِرهاندم
هر کار بد خلق ، مرا در نظر آمد
در مزرعه ی دل، بذر بدی را نـنشاندم
صدها قطره اشک، زِ چشمم بچکاندم
تا بار کجِ خلق ، به منزل برساندم
چون بار کج خلق ، به منزل برساندم
بر راستی و صدق و صداقت بنشاندم
خلقی که همه در کجی راه کج هستند
از راستی ام ، راه بر آنها بنمودم
آثار بد و نیک ،در این روز یکی بود
خطی بنوشتم ، بد و نیکی بنمودم
هرکار بد و نیک بهم در گره ای بود
دقت بنمودم ،گره اش را بگشودم
فعل همه با هم بد و در جنگ و تزلزل
مقیاس نمودم ، بد و نیکش بستودم
گویی به میان بود که بُد جوهر نیکی
چوگان زدم ،آن گوی زِ میدان بِرُبودم
اطراف بد و نیک ، بسا نکته نوشتم
نیکی بنوشتم و بدی را نـنمودم
جانا تو نصیحت نگر و پند نیاکان
بر من منگر ، پند نیاکان بنمودم
بر من اثر حرف نمودند نیاکان
گوینده ندیدم ، اثر حرف نمودم
دانا پدری گفت: حسن نکته نگهدار
هر نکته زِ هر کس بشنیدم ، بشنودم
دهقان که دوصد تجربه ازکشت بیاموخت
گفتا که منم بذر بدی را نـفشاندم
٭٭٭
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
🌿🌿🌿
درود
بسیار زیبا بود
🌿🌿
سر بلند باشید
🌿🌿
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀