« فيض سخنوري »
گـر بحر پـُر زِ آب خدا را نـديده ام
ليكن به شوره زاري خاكـش خزيده ام
بحر خدا و خاك زمينـش كه با همنـد
آهو صفت ، ميانه ي اينها چريده ام
در شوره زار خاك خدا ، آب تلخي است
اما من آب چشمه ي شيرين چشيده ام
لطف خداي عالم و آدم ، به من رسيد
در خاك شوره زار نفسـها كشيده ام
يارب ترحمي كه در اين خاك سوختم
زين زجر تلخ و شور،كزين خاك ديده ام
فيض تو گر به من نـرسد ، اي خداي من
مفقـود4 مي شود اثـر نـور ديده ام
در شوره زار جهل و شب تار و راه دور
من دانـم خود چه ستمـها كشيده ام
عمرم بـسر بـرفت در اين شوره زار تلخ
در انتظار صبح طلوع سپيـده ام
در زندگي چو يك گُل بي خار1 بوده ام
چون خار خشك،دست كسي ناخليده ام2
دنيا چو آب شورس و شيرين ،باهم است
زآن آب شور خوردم و شيرين نديده ام
مردم در اين ديار ، به من چون ستم كنند
بُعد نظـر زِ لـذّت دنيا بُـريده ام
آسوده نيست اين دل غم ديده ام به خاك
آسـوده تا به عالـم قدسش رسيـده ام
روحم بگفت: سر بـنه بر خاك كـز ازل
قُدسي بُـدم چه سر بنهـي بـر پريده ام
در انتظار حُسن قيامـت بـمانده ايم
حُسنـي به خاك نيست و من ناشنيده ام
ياران به فيض رحمـت خلاق بـنگريد
با اين تصادفات زِ فيضش چشيـده ام
شوق لقـاي آنكه بُوَد آرزوي من
زين آرزو به بستـر شوق آرميـده ام
فيض حسن ،به رهبري مردمان خوش است
فيض سخنوري ، كه بـر آن بـرگزيده ام
٭٭٭
1- هر چيز نوك تيز 2- فرو رفتن خار در دست
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
بسیار زیبا.گل تقدیم شما.⚘💐⚘💐⚘💐⚘💐