« نوروز جواني »
اي يار بيا ، پنـد مرا دَمـي بكن گوش
تا من به تو پندي بـدهم ، بدون سرپوش
گـر پند مـرا بـشنوي، ايندم زِ سر هوش
آن يار كه خواهي بـنمايد به تو ابروش
گـر پند نـخواهي و نـجويي تو ره علم
هـر دانه كه بر دست تو باشد بِـبَرد موش
هر پند زِ هر كس بـشنيدي ، نگهش دار
بـنويس و گر نه كني آن را تو فراموش
از كذب و دو رنگي و تقلّب به حذر باش
مـگذار تو اين بار گران1 را به سر دوش
اين بار گران را نـتوان بـنگري امروز
آن روز بـبينيش كه باشي تو كفن پوش
شير است كه هرگور و پلنگي بُوَدش صيد
بـر گـور بـتازد و نـتازد پي خرگوش
آن كذب و دورنگي كه نمودي نظرت نيست
امّا به سرت هست چوآن دوگوش خرگوش
بنگر كه همين بار گران كي بـشناسد
آندم كه نـباشد ديگر آن قوّت زانوش
روزي كه بشر سختي اين بار گران ديد
صد داد كه حسرت خورَد از فرصت امروش2
آن موقع كه آدم نـگرد حرف بدش را
فرياد كه آن موقع زبانـش شده خاموش
امروز كه نوروز جواني و شعور است
فرصت مده از دست ،تو اي سرو قبا پوش
اي تازه جوان ، پند نكويي به تو دادم
با دقت عقلـت بكن اين پند مرا گوش
اين وقت جواني گذرد ، موقع پيري
سودي ندهد ،گر تو بخواهي بكني گوش
هركس كه شنيد آن سخن پند و نصيحت
يك ذلت سختي نـرسد ، بر خم ابروش
هر كس به جواني ضرر آورد به پيران
بر عكس شد آن عاقبت خير ، به واروش3
گفتم: به جوان ، پند شنيدي كه بـگفتم
بر اوج سعادت برسي ، گر بكني گوش
گفتا كه مـرا وقت جواني و غرورس
اينها كه تو گفتي ، نـتوانم بكنم گوش
جهل است وغرورست وجواني حسن امروز
پند است و نصيحت ،كه نمايند فراموش
٭٭٭
1- سنگين 2- امروزش 3- وارونش
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
درود فراوان بر استاد دهنوی 🥀🌷⚘🌹
🌹⚘🌷🥀