دشت از گله ی کفتار به تنگ آمده است
خلقی از محنت و آزار به تنگ آمده است
آفت افتاده به اندیشه و کارِ زن و مرد
حارث* از قومِ رباخوار به تنگ آمده است
گرگ ها پشتِ نقاب تو و او پنهانند
مسجد از کافرِ دیندار به تنگ آمده است
بیش از اوصافِ بهشت از غمِ دوزخ گفتید
گوشم از این همه اِنذار به تنگ آمده است
همه در فکر خود و سهم غنایم هستید
کوه از خواهش بسیار به تنگ آمده است
آشنایید شما با هم و هر جا یله اید
دلم از جلوه ی اغیار به تنگ آمده است
آنقدر ظلم روا گشته به این مردم که
ستم از دستِ ستمکار به تنگ آمده است
بر کشید از همه ی کهنه پرستی ها دست !
شهرم از حمله ی تاتار به تنگ آمده است **
من در این دایره چون نقطه ی پرگار ولی
نقطه ای کز غم بسیار به تنگ آمده است
حمزه هستم که احد دیده مرا در دامن
سینه از تیرِ جگرخوار به تنگ آمده است
همچو آوار دو دنیای مرا بلعیدید
نفسم در پسِ آوار به تنگ آمده است
* بنا بر روایتی از حضرت امام رضا (ع)نام اصلی ابلیس در ابتدا حارث ( حرث) بوده است.
** اشاره به حمله ی تاتارها و کشتار ارامنه روسیه با حمایت و تحریک روسیه تزاری 1905-1907
البرز - فردیس - 12 بهمن99
بر کشید از همه ی کهنه پرستی ها دست !
شهرم از حمله ی تاتار به تنگ آمده است **
درودبرشمااستادعزیز
مثل همیشه بسیارعالی بود