پنجشنبه ۱۵ آذر
|
دفاتر شعر افسانه پنام (مولد)
آخرین اشعار ناب افسانه پنام (مولد)
|
ای حدیثم از جهانت غم زدودم
از برایت نغمه ی عشق سرودم
نغمه خوانان ، بال پرواز ، از برایت
نامه ی عشق من برایت قصه خواندم
خواب چشمت،نازچشمت،من بدیدم
دورچشمت،اشک چشمت،من بمردم
من ندیدم تو بدیدی درد و غم را
من حدیثم تو پنامی خود بدیدم
|
|
نقدها و نظرات
|
تشکر فراوان از شما استاد گرامی | |
|
درودسوگندعزیزم به نکات خوبی اشاره کردی ماشاالله دست ماروکه ازپشت بستی بانو خوشحالم که روزبه روزشاهدپیشرفتت هستم و ازآموخته هایت دلسوزانه وبی ریا برای رشدوآموزش دیگردوستان عزیز استفاده میکنی واین فقط وفقط به دلیل عشق وپشتکاریست که دارید | |
|
سلام عرض ادب
با اثر این بزرگوار کاری ندارم چون نقد دیگر نمیکنم، نقد شما را خواندم بیشترش بهجاست و این اثر را قبل که خواندم خواستم بگویم اما پشیمان شدم چرا که هم سکوت را دیگر حایز میدانم هم برای حقیر سختست عصطادی افاضلی را که خود نمیدانند و اثرشان حداکثرش فقط اثرست و نه بیشتر و در قافیه ماندهاند و وقتی هم گفتم در چشمم زل زدند و فرمایش فرمودند دوستدارم اینطور باشد بپذیرم پس سکوت را ترجیح میدهم
اما در باب سخن شما هیچ کلمهای منسوخ و کهنه نمیشود، این حرف منسوخ و منقرض شدن این و آن کلمه باب دندان مجازیست و نباید در چاهش افتاد، چیزی که هرکه میسراید در هر سطح شعری توجه به این موضوع باید باشد که اثر دچار دوگانی زبان نشود نه کهن کهنه شده باشد و فلان کلمه منسوخ، فیالمثل در شعری که کلماتی استخدام شدهاش امروزیترست یکمرتبه سراینده کلمه زنخدان را در کنار و در جوار یا در شعری بگذارد که سوژهاش رقص دختری مکزیکیست و عدهای دارند ودکا میخورند نمره شعر را کم میکند خب به این دوگانگی و چندگانی هم میگویند خلوت و جلوت
خواستم با مثالی طرح مسئله را شفافتر کنم حالا فردا مارو قضاوت نکنند دوستان که اهل فلانیم و ودکا 😊
این سوال را از دهها استاد به واقع استاد نه هر فرد مجازی به خیال خود عصطاد، مثل جناب دکتر قزوه، دکتر مجتهدی، خانم دکتر مستشار نظامی، جناب مهندس سعید بیابانکی و استادانی دیگر که مورد قبول عام و خاص ادیبان و شاعرانند پرسیدهام و پاسخی که مرقوم شد و عرض شد دادند و گرفتهام
از این دست حرفها در مجازی زیاد است که فلان حشو است بهمان منسوخ است و این آن است و آن این که نباید توجه کرد و با یک سلام و سپاسگزارم از آن باید بهجد رد شد
شعر عالیجناب شعر منزوی شعر مرحوم حسن حسینی شعر جناب شهریار و شعر چه قدما و معاصران نه چندان دور را بخوانیم میبینیم و پی میبریم که این حرفها جار و جنجال مجازیهاست
شما ببینید در اشعار استادان بزرگان شعر کنونی ما ز نیست گر نیست و مگر و ... نیست
دلیل اینهمه هجمه به کلمات به قول افاضل و اکابر مجازی فقط و فقط نداشتن دایرهٔ لغوی بالاست و بس و عدم مطالعه و در سرودن تنها اکتفا به قریحه کردن و استخدام کلمات و سوژههای دم دستی اکثر قریب به اتفاق لب و لوچهای و کوچهبازاری
شاهد ماجرا بیست شعر از بیست شاعر که این حرفها را میفرمایید بگذارید جلویتان بخوانید همه یکیست با کمی تغییر مثلاً در وزن و قافیه و این دلیلش پر واضحست
نداشتن دایرهٔ لغوی آفتِ برای مخاطب شعر نوشتن جهت دریافت لایک نه برای شعر سرودن مطالعه نداشتن چرا که هر که بسراید باید فلسفه را تا حدی بداند، موسیقی را تا حدودی بشناسد، عرفان به قدر وسع بفهمد و... تازه این در مورد شعر منظوم است در مورد شعر سپید تا فیلمشناس نباشی، اهل تأتر نباشی، آوانگارد و اپیزود و فرمولاسیون را نشناسی و ندانی چیست پرچم سپید افراشته و نگاشته نمیشود
نمیدانم اینها که انقدر فلان کلمات را کهنه میخوانند چطور یک اثر ناب ندارند و چرا فقط بلدند آدم ها و شاعران نو پا را تشریف فرما به اشتباه کنند (به چه قیمت آخر خود این حق الناس است)
| |
|
سپاس فراوان از شما خانم آهنگران | |
|
ممنونم | |
|
مچکرم آقای بنایی عزیز | |
|
تشکر بی کران دوست عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است