سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        رنگین کمان لباست

        شعری از

        مهدی معتمدی

        از دفتر یک عاشقانه ناتمام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۲۰ شماره ثبت ۹۴۰۷۹
          بازدید : ۳۷۱   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی معتمدی

        کسی مثله باران، بی سعادت نیست
        زمانی که رنگین کمانه لباست نیست
         
        این همه قصه و داستان در کتاب
        یکی به غمگینیه این حکایت نیست
         
        برای مخ زنیه آنکه دوستش داری
        کسی به اندازه من بی‌درایت نیست!
         
        این همه راه، جاده، شهر و شهرستان
        اما مثل فاصله ات بی نهایت نیست
         
        وقتی شال و روسری ات می‌رود کنار
        دیگر برای آدمی راه هدایت نیست
         
        گفتم سلام، حال شما، روزتان بخیر
        گفتی کسی مثل تو بی وقاحت نیست
         
        هر کجا هم ببینمت کج میشوی ز راه
        نه از شما نه روزگار جای شکایت نیست!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۰۱
        بسیار متشکرم 🖤🙏
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۰۱:۳۱
        سلام و درود

        به سایت شعر ناب خوش آمدید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        لطفا بجایِ علامت مصوت کسره ، تای گرد به واژگان اضافه ننمایید چون این کار ناخواسته رسم الخط فارسی را به هم می ریزد

        مثلِ باران درست است نه (مثله باران) / غمگینی نه غمگینه / والی آخر

        شعرتان اما محتوای زیبا و دلنشین دارد

        سلامت باشید و سربلند
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۰۲:۵۰
        سلام و درود.
        تشکر از نظرتون و توضیحات 🖤
        حتما بررسی و رعایت میکنم زین پس.

        سپاس
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۵۸
        همیشه
        طبعتان جوشا
        زبانتان گویا
        قلمتااان نویسا
        دلچسب و زیبا شعری بود
        هزاران درود
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۰۲
        سپاس از لطف شما 🙏
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۴۰
        دورود بر شما جناب معتمدی
        زیبا سروده اید
        خداقوت
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۰۲
        تشکر فراوان از بانو آهنگران. لطف دارید 🖤🖤🙏
        ارسال پاسخ
        درویش حسین ندری
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۰۲:۳۱
        عرض ادب گرامی

        عالی بود احسنت
        قلمتان نویسا



        🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۰۳
        ممنونم 🖤🖤🙏
        ارسال پاسخ
        هاشم   دانش مایه(دانش)
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۰۲:۴۸
        متشکر از لطفتون 🖤🖤🙏
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۵۶
        *یه روزی همه زخمهای زندگی خوب میشه●*
        *اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه*
        *نه که چون حرفه تلخه*
        *نه ••*
        *چون کسی بهت میگه ک انتظارشو نداشتی*•

        *رفتار بعضی آدما*
        *هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه*
        *شاید اون رفتار از نظر خیلیا بد نباشه*
        *اما فقط خود تویی که میفهمی*
        *چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی*

        *بعضی وقتا*
        *باید سکوت کنی*
        *و فقط به خاطر خودت* *پیگیر چیزی نشی*

        *اما هیچ وقتم*
        *یادت نمیره که چی بهت گذشت تا \" گذشت* خندانک
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۰۲:۴۹
        🖤🖤🖤
        ارسال پاسخ
        آرمان پرناک
        چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۴۶
        درود مهدی جان
        خیلی زیبا بود. لذت بردم
        خلاقیت ها و ایده هایی که سعی می کنی در سروده هات بیاری تحسین برانگیز است.
        با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۰۱:۴۴
        بسیار تشکر از لطفتون
        خوشحال شدم که لذت بردید
        سپاس 🖤🖤
        ارسال پاسخ
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۰۱:۲۴
        وقتی شال و روسری ات می‌رود کنار
        دیگر برای آدمی راه هدایت نیست

        سلام و عرض ادب فراوان به شما

        زیبا بود و دلنشین لذت بردم

        قلم تان نویسا

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        مهدی معتمدی
        مهدی معتمدی
        دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۰۲
        متشکرم از حسن توجهتون. سپاس 🖤🙏
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3