یک غزل برای کسی که سفر و کار باعث شده است تا کمتر او را ببینم
دلم شکسته و بی تو دوباره می شکنم
بیا که سر زده ماتم ز روح و جان و تنم
بهار رفته و اردیبهشت هم رفته است
منم چو شاخه ی خشکی بدور از چمنم
برای گریه نمانده است اشک در دیده
هزار بغض نگفته به نرگس سخنم !
مپرس حال کبوتر چو در قفس باشد
رهایم از قفس اما غریب در وطنم
تمام جان و تنم می چشد شراب حیات
اگر ببوسی ام آن شب که غرق در کفنم
اگر که یار و حبیبان شوند طالب جان
بسوزم از ته دل چون که شمع انجمنم
بخوان تو شعر مرا ای که شمس شعر منی
کسی که گفته غزل هیچ کس نخوانده منم
مزن به شیشه ی دل سنگ دوری ات ای دوست
دلم شکسته و بی تو دوباره می شکنم
#ابوالفضل_پورشریعه
به قول مرحوم اخوان " نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد "
نمی دانم شما عزیزان آیا انفصال را تحمل می کنید یا نه اما بنده سالهاست که تلاش می کنم باعث اتصال باشم و دوستان خودم را کنار خودم حفظ کنم .. یک دوستی هم داشتم که به خاطر او شاعر شدم و در حال حاضر سفر و اشتغال بین ما فاصله ایجاد کرده است .... و چقدر سخت است که این روزا فقط با شعر گفتن با درد جدایی او مبارزه می کنم ..
جالب و زیباست
رحلت نبی گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) را تسلیت عرض مینمایم
التماس دعای فراوان دارم