سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سفر بی بازگشت

        شعری از

        حسن محمدزاده

        از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۱ شماره ثبت ۸۹۸۴۶
          بازدید : ۴۹۰   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسن محمدزاده

        مادرم رفتی و این رفتنت حیرانم کرد
        سفر بی بازگشتت سخت ویرانم کرد
        زندگی با تو پر از صلح و صفا بود مادر
        بی خبر رفتن تو با خاک یکسانم کرد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۲۳
        روحش شاد
        امید که خلد آشیان باشد
        فاتحه و صلوات
        صبور باشید خندانک
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۶
        خداوند رفتگان شما را بیامرزد
        بسیار ممنون استاد عزیز
        توکل بر خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۹
        بسیار زیباست
        و مگر میشود سخنی از دل برامده که برای زیباترین فرشته هستی گفته شود زیبا نباشد روحشان شاد ویادشان همواره جاوید
        بخشی از شعز زیبای (ای وای مادرم) از استاد شهریار تقدیم
        ***
        (آهسته باز از بغل پله ها گذشت
        در فکر آش و سبزي بيمار خويش بود
        اما گرفته دور و برش هاله ئي سياه
        او مرده است و باز پرستار حال ماست
        در زندگي ما همه جا وول ميخورد
        هر کنج خانه صحنه ئي از داستان اوست
        در ختم خويش هم بسر کار خويش بودبيچاره مادرم
        هر روز ميگذشت از اين زير پله ها
        آهسته تا بهم نزند خواب ناز من
        امروز هم گذشت
        در باز و بسته شد
        با پشت خم از اين بغل کوچه ميرود
        چادر نماز فلفلي انداخته بسر
        کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
        او فکر بچه هاست
        هرجا شده هويج هم امروز ميخرد
        بيچاره پيرزن ، همه برف است کوچه ها
        او از ميان کلفت و نوکر ز شهر خويش
        آمد بجستجوي من و سرنوشت من
        آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد
        آمد که پيت نفت گرفته بزير بال
        هر شب در آيد از در يک خانه فقير
        روشن کند چراغ يکي عشق نيمه جان
        او را گذشته ايست ، سزاوار احترام :
        تبريز ما ! بدور نماي قديم شهر
        در ( باغ بيشه ) خانه مردي است باخدا
        هر صحن و هر سراچه يکي دادگستري است
        اينجا بداد ناله مظلوم ميرسند
        اينجا کفيل خرج موکل بود وکيل
        مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق
        در ، باز و سفره ، پهن
        بر سفره اش چه گرسنه ها سير ميشوند
        يک زن مدير گردش اين چرخ و دستگاه
        او مادر من است
        انصاف ميدهم که پدر رادمرد بود
        با آنهمه درآمد سرشارش از حلال
        روزي که مرد ، روزي يکسال خود نداشت
        اما قطارهاي پر از زاد آخرت
        وز پي هنوز قافله هاي دعاي خير
        اين مادر از چنان پدري يادگار بود
        تنها نه مادر من و درماندگان خيل
        او يک چراغ روشن ايل و قبيله بود
        خاموش شد دريغ
        نه ، او نمرده ، ميشنوم من صداي او
        با بچه ها هنوز سر و کله ميزند
        ناهيد ، لال شو
        بيژن ، برو کنار
        کفگير بي صدا
        دارد براي ناخوش خود آش ميپزد
        او مرد و در کنار پدر زير خاک رفت
        اقوامش آمدند پي سر سلامتي
        يک ختم هم گرفته شد و پر بدک نبود
        بسيار تسليت که بما عرضه داشتند
        لطف شما زياد
        اما نداي قلب بگوشم هميشه گفت :
        اين حرفها براي تو مادر نميشود .
        پس اين که بود ؟
        ديشب لحاف رد شده بر روي من کشيد
        ليوان آب از بغل من کنار زد ،
        در نصفه هاي شب .
        يک خواب سهمناک و پريدم بحال تب
        نزديکهاي صبح
        او زير پاي من اينجا نشسته بود
        آهسته با خدا ،‌
        راز و نياز داشت
        نه ، او نمرده است .
        نه او نمرده است که من زنده ام هنوز)
        ***
        روح شان شاد
        وعمرتان به بلندای آفتاب باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۴۳
        سپاس فراوان استاد عزیز
        خداوند رفتگانتون رو بیامرزه
        انشالله همیشه سلامت باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۷
        سلام شاعربزرگوار
        کوتا
        پرمعنی
        زیبا
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۸
        سلام و درود استاد ارجمند
        سپاس فراوان
        لطف دارید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
        درود جناب محمد زاده
        خدا مادرتونو رحمت کنه
        😔
        جاشون صدرصد توی بهشته
        براتون از خدا طلب صبر میکنم خندانک
        قلمتان نویسا و همیشه ماندگار خندانک خندانک
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۶
        درود بانو غزانی خندانک خندانک
        خدا رفتگانتون رو بیامرزه
        سپاس فراوان شاعر ارجمند خندانک خندانک
        انشالله همیشه سلامت باشید بزرگوار
        ارسال پاسخ
        غلامعلی همایونی (شمیم)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۸
        سلام و عرض ادب
        خداقوت و دستمریزاد
        روحشان شاد
        عزت زیاد
        🌹🌹🌹
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۴۲
        سلام و احترام جناب همایونی
        سپاس فراوان شاعر ارجمند
        خداوند رفتگانتون رو بیامرزه
        سلامت باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۲۸
        درود بر شما خندانک
        از نوجوانی دوستی داشتم. پدر و مادر خودش رو در یک تصادف از دست داد. یکبار ازش پرسیدم چجوری می تونی تحمل کنی؟ گفت خوبی هایی که پدر و مادرم بهم داشتن و فرصت نداشتم جبرانشون کنم، طلبِ دنیا ست از من!، و من با خوبی به بچه هام با دنیا بی حساب میشم. درسش رو بهتر از همه خوند و بعد تحمل کلی سختی خودش رو به موفقیت رسوند، و حالا میبینم که اینقدر خوبی میکنه به عزیزانش که واقعا از دنیا طلبکاره ...
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۶:۵۵
        درود بر شما شاعر گرامی
        احسنت . بسیار ارزشمند خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رقیه یاوری زاده(ازل)
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۲
        روحشون شادوقبر‌شون پرنور

        بی شک دعای خیرش همواره به همراه شما

        در زندگی شما خواهد بود روزگارتان رنگارنگ خندانک
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۳۰
        خداوند رفتگانتون رو بیامرزه
        سپاس فراوان شاعر ارجمند
        سلامت باشید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۴
        روحشان شاد و یادشان گرامی شاعر عزیز خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسن محمدزاده
        حسن محمدزاده
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۳۳
        خداوند رفتگانتون رو بیامرزه
        بسیار ممنون جناب قنبرپور
        سلامت باشید شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7