سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        سی و سه ساعت

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر خمیازه های رستیک، مادرزادیند نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۴ شماره ثبت ۸۹۶۹۷
          بازدید : ۸۰۸   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        سی و سه سال گذشت ..
        آه...به آیینه بگو
        چقدر به دیرسالی معابد مانده ..

        سیگاری روشن میکنم ..
        کاغذی مچاله میشود ..
        بوی سردسیر خون یاغیت،
        در دهان پنجره میپیچد ..
        بوی چوب ..
        بوی الیاف نرم عروسک ،
        در ورسیناژ ایروان ..

        سیگاری روشن میکنم
        زیرسیگاری درشت نقره ، شیهه میکشد ..
        آه ، آوای شوکران وریدی ،
        آوای الکل
        آوای زنبق آبی
        رودهای هوشربای گیسوانم را بهم میریزد ..
        به فروپاشی تاکها برمیگردم ..
        به رایحه ی تلخ تمدن ..
        میان فضیلت یک ساعت ..
        هنوز
        امضای غریزی النگوهایم
        در زخم مداین باقیست ..
        کرخت و مست ،دراز میکشم ..
        خرافه های کپک زده ،از زیر ناخنهایم میچکد ..
        از گوشه ی لبهایم ،بوران عاطفه سر میرود ..
        پوزه ام را به نازبالشها میکشم ..
        .
        .

        .
        اولین آگست ..
        اولین ..
        کلاغها مغز سرم را تکه تکه میبرند ..
        پیرترینشان به جرقه های امرالد حلقه ام خیره است ..
        به شبدر چهارپر میان سینه ام چنگ میزنم ..
        چند ملاح کبود را ،در تهوع کاشی ها بالا می آورم ...
        از ژرفاهای خاطره بیرون میزنم ..
        سوگند به نان و شراب
        به برهان شیرین شیشه های عطر ،
        دوستت دارم ..
        مرا ببوس
        ..نبضم را بگیر ..
        سی و سه ساعت مانده ...
        به فوگ شبانه ی آغوشت .. ..
        به تکیلای پنهان میان پیرهنم ،
        به عقوبت دو چشم سیاه ..
        به انقیاد زنانگیم
        به ماه ..
        آه....... به ماه
        سی و سه ساعت مانده!...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2