شنبه ۳ آذر
هذیان شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۱ ۲۲:۴۳ شماره ثبت ۸۹۲۶
بازدید : ۹۶۱ | نظرات : ۱۹
|
|
هذیان
درهمین نزدیکی
یک خدا هست ویکی
آن دورررررررررررررررررررتر
می کندناله وفریادددددددددددددد....
به دادم برسید
"صبح "مارا بردند
داغ برسینه وبردل دادند
شب وتاریکی وحرمان
به تن خسته ی ما بنشاندند
باز می آید.....
آن دورتَرَک فریادی
وای برمن ....
شده ام خانه خراب
آب ونانم شده یک مشت،
"عذاب"
زن کولی شده همسایه ی دیوار به دیوار گناه
آبرویم شده یک ارزن مفتی وخودم....
روز سیـــــاه
مُردم از خامُشی و مُهرسکوت
زده ام صد نخ لب دوز به این...
ذکر قنوت!
ربّ و یا ربّ چه کنم ؟!
خاک کنید این شر و این...
شور مــــرا
بی کفن دفن کنید این تن منفور مرا
مُردم از بس که توَهُّم زده این....
دیده ی تر
بس که بین کس وخویشان شده ام
دیو دوسر!
روزم ازنو نشود تا که مَلِک چون تویی ای ...
داغ به دل
رفته از یاد خدا هم ،
خـــراین مانده به گِل!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.