مثنوی ائینی
دوش شدم فارغِ از خویشتن
کاتشی افتاده به اندامِ من
سوختم از هجرِ رخِ یارِ خویش
در طلبِ دیدنِ دلدارِ خویش
غمزۀ دلبر چو مرا در رُبود
عشق به یکباره زبانم گشود
اشکِ من از دیده سرازیر شد
سیلِ غم از عشق،جهانگیرشد
لوحِ دلم نقشِ زیارت گرفت
معامله باعشق وعبادت گرفت
دل به صفِ کرب وبلا رهسپار
بهرِ مُشَرّف شده دل پار پار
جان بلب آمد شدم ازخویش دُر
نیش زدم بر تنِ خود بیشتر
تا که شوم راکبِ شب زنده دار
نزدِ علی شاهدِ دُل دُل سوار
بهرِ شفاعت بَرَدم نزدِ یار
دولتِ دلبر شَوَدم افتخار
شمعِ رخم ناله کنان جان گرفت
نقشِ رخ از شاهدِ خوبان گرفت
مرغِ دل از عشقِ حسین آب شد
تشنه ی یک جام ز میراب شد
صورتم از وصلِ حسین باز شد
مثلِ گلِ لاله عجب ناز شد
پیرِ مُغان گفت: عجب دلبری
دلبرِ بی سر تو عجب دل بری!!
گفتم اَیا پیرِ جمارانِ من
روحِ خدا رشته ی ایمانِ من
شاهدِ من حضرتِ عالیجناب
کرده دلم را به دُعا مُستجاب
گفت: تو ای عاشقِ عشق وادب
یونسِ زائر تو شدی منتصب
جان و تن و روح زمن پرکشید
با خبرم کرده حسینِ شهید
بوسه ی شکرانه زدم پای دوست
دلبرِ من هر چه بخواهد نکوست
دیدنِ دلبر چو مرا خواب بود
مثلِ حقیقت به دلم ناب بود
وزن
مفتعلن مفتعلن مفتعل
#یونسی_یونس
بسیار زیبا و پرمحتوا و ارزشمند سرودید.
قافیهی (دلبری) و (دل بری) جناس تام مرکب نابی ساخته است.
از دیدگاه وزنی یاد مخزن الاسرار افتادم.
فقط احساس میکنم این مصرع یک هجای کوتاه اولش اضافه و از وزن خارج است:
معامله با عشق و عبادت گرفت
مصرع:
جان به لب آمد شدم ازخویش دُر
حس میکنم اشکال تایپی داره و (دَر) سهوا (دُر) نوشته شده.
تیک نقد میزنم برای خوانش بیشتر اینهمه محتوای ناب و ارزشمند
شاعرانههایتان ماندگار