دوشنبه ۵ آذر
دستان یار شعری از مرسل علیپور
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۲۲ شماره ثبت ۸۴۶۳۴
بازدید : ۴۰۹ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب مرسل علیپور
|
یار دستش داده دستم می دویم ما زیر باران
می چکد هر لحظه باران بر من و او در خیابان
بوی شبدر های نیلی در هوا پخش و نگاهم
بر دو چشم یارم افتاد و دویدیم هر دو باهم
در نگاهش میتوان دید حال خوب عاشقانه
بسته ام پیمان ماندن در کنارش جاودانه
بی تو دریا می شود طوفان و مواج و خروشان
هر شب از یاد تو دل شد مست و مدهوش و پریشان
گفتم آن شب زیر باران دست خود را دِه به دستم
در خیالم من شبانه هر دم از بوی تو مستم
چون هوای دلپذیری عطر خوش دارد هوایش
عشق من شد قبله گاه و چشم او قبله نمایش
من برای با تو بودن شمع گشتم عاشقانه
قصه ی شیرین من شو با خیال کودکانه
طعم یک بوس از لبانت جان میبخشد دوباره
ماه من در آسمانی من به دورت چون ستاره
برق چشمان سیاهت دل ربا و دل فریب است
هرکجا پیشم نباشی بی تو هرجا دل غریب است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیباست