یکی از خودش تا خودش بسیار فاصله است
یکی سرگرمِ روزنامه های باطله است....
یکی کلِ داروهای داروخانه را برده بود
یکی پولِ دارو نداشت ، دخترش مرده بود...
یکی از تنفر به جانِ اجتماع پرید
یکی پول داشت ، پدر سربازیش را خرید...
یکی لات تر از تمام لاتهای شهرمان
یکی از پس دیگری الواتهای شهرمان...
یکی کُلِ لحظات عمرش خواب بوده است
یکی از نخوابیدن خود ، در عذاب بوده است...
یکی دایم از سوزن سرنگش رد شده است
یکی خوب بوده و ، آخر سر بد شده است...
یکی در جوانیش به ثروت رسید و مرد
یکی هم فقیرانه تا پیری فقط غصه خورد...
یکی جای کنکور دادن ، پول داده بود
یکی گرچه باور پذیر نیست ، ساده بود...
یکی از خلایق خیال می کند سر است
یکی هم که دایم سواری داده ، شاید خر است...
یکی درنگ می کند ، از خوابها می پرد
یکی هم کتاب پشت کتاب هی می خرد...
یکی محو می شود در آرزوی آزادی
یکی اِکس می خورد برای لحظه ای شادی...
یکی شک کرده است به تک تکِ قدمهایش
یکی رنج کشیده از غمی خدادادی....
یکی جان به جانش کنی ، باز هم همان باشد
یکی تعقیر میکند ، امّا به شکلِ بنیادی...
یکی رسم دینش داده اجازه ی زِنا با طفل
یکی عروسکی دستش ، شبِ زفافِ دامادی...
................
Ali...senator
آموزنده
عالی
دستمریزاد