زندگی
اگرم کفتر آزادی بیاید و بگوید سخنی
بی شک میپرسد
از من سوخته دل
زندگی چیست؟
گویمش از عمق جان
نفسی است
که گر به یک لحظه غفلت برود
دیگر آوردنش از سخت ترین معضل هاست
گویمش
زندگی نیست به جز حرف محبت ، دوستی
زندگی نیست به جز لبخند حقیقی لبت
زندگی نیست به جز قصه آغوش بهار
بجز لذت از آن صحبت یار
که هوای آزاد
می آید و میچرخد در شش هامان
تازنده نگهدارد او
اولین و پایه زندگی انسان را
زندگی نیست به جز فکر کردن
به درخت
که چه بی منت او محبت می کند
زندگی نیست به جز صدای رودها
که آرامت کند
زندگی نیست به جز آب روان
نورها، قصه پاکی ها
زندگی نیست به جز لبخند، صحبت عشق
پایکوبی به زیر باران
بوسه های شیرین
قصه های آرام ، پنهانی در رقص بهار
ای کبوتر که نشستی بر سر شانه دوست
برسان پیغام و صدای من را
به هر رهگذری
که اگر سخت گرفتی و غم آور شدی
در کنار عصیانگران خواهی بود
تو خسران بینی، می شود حرمان بر روی سرت
سخت نگیر و آغوش محبت را تو
باز نگهدار و سلامی کن به هر رهگذری
که هرانکس که زنده است
و نفس می کشد ، اندر رگ خود
خون مهربانی دارد ، خون عشق
ای کبوتر
برسان سلام من را
به کسی که خواند این چند خط را
“زندگی گرمی دل های بهم پیوسته است
تا در آن دوست نباشد همه در ها بسته است”*
ن.آیین
*فریدون مشیری
جسارتا آهنگ خوش نیمایی ندارد