چهارشنبه ۵ دی
|
دفاتر شعر نیما پورآیین(ن آیین)
آخرین اشعار ناب نیما پورآیین(ن آیین)
|
الا یا ایهل دلبر بیا و تننازی کن
که عقلم رفته است امشب
زشربی بی اندازه
بتا برخیز و سازی گیر
که امشب مست و بی پروا
شمالی میکنم باشوق
که شمسم می شوی امشب.
تو ای آیینه رحمت
ندای صلح و سرمستی
نماد قدرت هستی
ولیکن چون خدا هستی
تو ای ساقی
تو ای مطرب
که در تنهایی غربت
برایم کاخ میسازی
مرا از بند و زندانی
به اوج راه آزادی
و از غفلت به بیداری
مرا راهی کنی در راه هایی همچو مروارید
تو ای شمس،همه ماهت
بیا و باز شادی کن
تو ای خورشید عشق من
خدا را می دهم سوگند
که تا هستم در این دنیا
بیا و پادشاهی کن، برای من.
چرا آیین بسی تو هزل میگویی
بمان یکدم
و من گویم به او ، گرنور عشقش را تو میدیدی
تو هم همچون دلم
از خود شوی بیخود و در مدهش تو هزل گویی
و همچون مرغ سرکنده
و یا همچون زیان دیده
در این قمار بی پایان
که نور راهی دیده
روانه می شوی باشوق
به سوی او.
ن.آیین
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بیش از پیش بدرخشید در شعر و ادب،
درود