« شادي و غم »
ما پيچ و تاب ، دور جهان را نديده ايم
در طول عمر ، در چم يك ره رسيده ايم
حرفي اگر زِ پيچ و خم ره شنيده ايم
حرفـي شنيده ايم و حقيقت نديده ايم
ياللعجب!چه بازي است دور چرخ روزگار
ساكن بر آن شديم و منزل نديده ايم
چرخ كهن ، به گردش نظمين پايدار
اين پايگه كجاس ،كه ما آن نديده ايم
در آن طريق تمدن ، قلندري چه بود
كه شوق وذوق قبول از تو و آن قلندر كرده ايم
ما ساكنان عرش ، به سطح زمين تو
دل بر صفاي و لطف و رضايت نهاده ايم
ما خوشدلي زِ خودسري خود نديده ايم
زآنجا كه نام نيك و نكويت شنيده ايم
اي بيخرد پسر ،بنگر اين دور ،دور كيست
جمشيد و دور آن چه شد ،آن را نديده ايم
صد گونه بي وفايي ازاين دور عجيب نيست
از بي وفايي اش ، دو هزاران شنيده ايم
خاروگُلست به دور جهان شاخه اش يكي است
خارش كشيده ايم و گلش را نچيده ايم
شادي و غم به دور همند ، مي زنند دور
ما شادي اش نديده و غم را چشيده ايم
اي باغبان دوره ، كجايي به ما بگو
در باغ رد پاي تو زين دوره ديده ايم
اين دور، دور گردش دنيا ،حسن چه سود
ناپايدار باشد ، از آن دل بريده ايم
٭٭٭
برگ زرینی از اشعار زیبای استاد رو به اشتراک گذاشتید
خیلی زیباست