سکوت
از سکوتت می شنیدم نینوایی بیشتر
اهل خاموشی ندارد ادعایی بیشتر
بر جنون دشت صحرای کویر خسته ام
تاختی با اسب خودبردست و پایی بیشتر
همچنان من سوختم در آتش بی مهری ات
در کنار بغض خود دارم صدایی بیشتر
حرف ها دارد قلم با بیت بیت این غزل
میزنم در شعر خود هردم نوایی بیشتر
آن کسی دارد درون خود چنین اندیشه ای
بر دل زارم کند هر دم جفایی بیشتر
ای که با بازیچه احساس مرا آنش زدی
مانده در من ناله های غم گزایی بیشتر
حال "نسرین "از دل دیوانه اش گوید سخن
بغض خاموش تو دارد، ماجرایی بیشتر
نسرین_حسینی
1/12/98