سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
بانام ویاد خدا
و درود بربانو رحمانی عزیزم
بانوی بااستعداد وخوش قلم
عاشقانه ای بسیارزیبا وامیدبخش بود
سرشار ازترکیبات تروتازه وبکر
آفرین مهدیس جان
حیفم اومد بی تفاوت ردشم ازاین شعر قشنگ
🌼خمره ی پرستو _تبارآهو_رشته های زانو_نوبهار شب آویز
ترکیبات زیبایی بودند که بسیارهم خوش نشسته اند درشعر و بامعنا بودند
هم در معنا وهم درلفظ شعرتون خوب بود
🌼🟦ترکیباتی که ساخته بودید درجان شعر نشسته وازش بیرون نمیزنه و مشخصه زور نزدید که ترکیب بسازید
ودرواقع عاطفه ی قوی شاعر ترکیبات جدید را محکم درآغوش گرفته وتافته ی جدا بافته نیست که فقط شعر را دچارپیچیدگی کند ...
🌼🔷️بسیارزیبا وبا اعتماد به نفس شروع کرده بودی وهربیت شعرت تصویر زیبا ودل انگیز داشت
موسیقی بیرونی ودرونی وکناری ومعنوی درشعرت به کمال است
ارتباط عمودی وافقی شعرهم درست و خوب هم به پایان بردیش
شاعر بسیار با اعتماد به نفس شعرش را شروع می کند
بِکِش درونِ سرنگ این تبِ هیاهو را
بپاش توی هوا خُمره ی پرستو را
دوترکیب تب هیاهو وخمره ی پرستو بسیارعالی است
شاعر مخاطب خاصش را لحنی دستوری ودرعین حال با زبانی لطیف وشاعرانه وبااعتمادبه نفس خطاب قرار می دهد
تب هیاهو را درون سرنگ کشیدن جالب بود
ومشخصه که شاعر باید پرستارباشه
درمصراع بعدی می گوید خمره ی پرستو را رها کن
تشبیه زیبایی بود منظور ازخمره ی پرستو تعداد زیاد پرستوها بود
یعنی پرستوهای دیگر را رها کن
پرستوها پرندگانی مهاجرند ودرادب پارسی ازآن جهت که مهاجرت میکنند نماد جدایی و هجرت هم هستند.
🌼🔷️دربیت سوم
نه این منم که ملولم درونِ این کوزه
رها کن از غمِ چشمم تبارِ آهو را
دراین بیت هم تلمیح زیبایی وجود دارد
اشاره به لیلی که میرفت آب بیاره ولی آب اوردن بهانه بود درواقع
منظور شاعراین است که مرا ببین که چقدر عاشقم
و چشمان آهو مانندم را رها کن از غم وفقط با من باش ومرا ببین
🔷️یادیک بیت ازشعر خودم افتادم:
تمام کاسه ها انگار
فقط زیر سرعشق است
وگرنه کوزه ای هرگز
نمی آمد لب چشمه
✍️ جمیله عجم
🌼🔷️واین بیت
برای هر غزلی، عاشقانه می میرم
از آن شبی که غزالت گرفته چاقو را
این بیت هم بسیارزیباست بین غزل وعزال جناس قشنگی وجود داره همانطور که خود شاعر هم درپانوشت گفته
بیت چهارم هم بسیارپر معناست
در این قفس که مراد و فراق یکسانند
نه خواهم این غمِ جز تو ، نه چشمِ جادو را
سه بیت آخرهم زیباهستند
🌼🔷️نوبهار شب آویز و آشیان شب بو دربیت آخر خیلی زیبا بودند و از آرایه ی تکرار هم زیبا. استفاده کرده بودید
والبته ناگفته نماند انتظار ما ازقلم شما بالارفت و مطمانا
می تونید خیلی خیلی بهترازاین هم بنویسید
ان شاالله که موفق ترباشی نازنینم
🔷️تیک نقد میزنم که بقیه ی دوستان هم ازلذت این شعر قشنگ بی بهره نمانند و یه جورایی قلم خوبت هم معرفی بشه