زمستان است و برف آلود
زمین سرد است و غمآلود
هوا مه هست و رنج آلود
دلی در تاب تش مینالد از دود
سفیرم، شاهپیرم، آیپسینم، ای نوای رفته در کوه
ای کجایی، دورازمن، شور درمن، ای نوای خوشهی پرخوش خرمن،
ای که دورافتاده از من، بادشرمن
من رهایم، آه نایم، سینهی بشکافته از آن روی ماهم
ای کجایی،سوزهست، ای پری خوابای آشوب روز مست،
رخ نما بر ما منم، صحرا ، گلی در قاب دشت
آسمانم در تب گرمای پست، آه،چه میبارد بر این روزای سخت
آی نفیرم، از چه مینالی سفیرم، ای نوای پای بست، ای شب تنهای خس
من به این نالودن و این شکوه عادت دارمم
ای سفرهای نهاده در شب لبهای نحس
من به بیمرگی در این غوغای شک، میزنم هر روز دَس
آی سفیرم، شاهپیرم، آیپسینم، ای نوای رفته در کوه
میزنم هر روز باسوز بر نت سازی صبور، تا بیاید، کی بیاید آن نوای رفته در کوه
من همان دشتم، نفیر مرودشتم،
من به دنبال همان باد پلشتم، در مسیر رود بیدامان جو
نازنینا، باد باران، ای نوای کوهساران
ای بهار خفته سرما، ای شب خشکیدهگرما،
ای غم نوشیدهخرما، ای نوای رفته در چوم
من صفای بید مجنون، آن گل دشتای خون
انتظاری میکشماز ابر آبی رفته در دریای نوح
ای بهارم ای گرفتار درغم پهنای این آبهای شور
منغریبم، شبپریشم، پایریشم، آنگره آب رفته درشبی، در پای یک پرواز قو
آی اُمیدم، شاه گیرم، من دلی در کهنه بازار، درشبی در خواب یک باد غرور
میزنم ساز رفاقت، در تب و تابی ز یک بادی از آن گلهای بو
من سفیرم، شاهپیرم، آیپسینم، ای نوای رفته درکوه
من دمی از درد آن دندان نیشم، من همان پروای بیدروای آن شبهای خویشم
ای نوای خوانده در کوه
من پریشان، مرغ مَیخوار، در شبی افتاده تنها، در لب رود قویگو، خشک بیجو
ای بهارم، بیسوارم، ای زمین بینوایم،
ای توال آهوان خفته در پیش دعای شیر کور
من کفیل شاه نیلم از فراسوی دیاری نازشو
قصد خواندم میکنم با باد عاشق روی کوه
اُشتری گم کردهام در کوه طور
ای خدای رفته با فریاد نوح
ای سفیرم، شاه پیرم، آی پسینم، ای نوای رفته در کوه
ابراهیم آروین اسفند۹۸
بسیار زیبا بود