چند تا عکس تیکه پاره
که روش تاریخم نداره
ریخته رو تخت اتاقم
که هنوز عطرت و داره
یه اتاق سرد و تاریک
زانوی غم گرفته
اون جا اون گوشه ی حیاط
رنگ ماتم گرفته
فنجون قهوه ت تو اتاقت
دیگه الان یخ بسته
قاب عکس غبار گرفته ت
تو دل تنهائی شکسته
خیالت منو هی بازی می ده
ای دشمن جون
عطرت به هوای خونه می زنه
رنگ غم و جنون
میدونم داری با خودت میگی
چی سر این خونه اومده
مگه دنیا آخر رسیده
که حال خونه اینقدر بده
وقتی رفتی یه شبه
غربت به دل خونه شبیخون می زنه
رفتنت مثه یه خنجر تیز
قلب حیاط و از جا می کنه
چشام بارونی می شه و
تو دلم طوفان طوفان
خاطره هات پیش نگاهم
می شن سرگردان
بغض و درد و حسرت و
دلشوره ی بی پایان
سر می ره از این دل
آواره ی بی آشیان
خونه دیگه روی ماهت و ندید و هر شب
ماه پشت اون ابراس
کاشکی عطر تنت و با خودت می بردی
از این خونه ی گوشه گیر که دلواپس فردا هاس
رد پای نگاهت این جا قدم می زنه و
خیالت می جنگه با دل من یه تنه
تو هوایی که عطر تو پیچیده هنوز
به این خونه ی بی سر و سامون یه دفه
ویرونی سر می زنه