شنبه ۱ دی
|
دفاتر شعر حسن مصطفایی دهنوی
آخرین اشعار ناب حسن مصطفایی دهنوی
|
« نقش »
آن خدا گر به من مهربونس
پس چرا این دلم غرق خونس
آتش اندر دلم شعله ور شد
شعله ی دل ز سوز درونس
این دلم تا به حق معتقد شد
دیگر از دست من ، دل برونس
ای خدا کارم آخر چه می شد
کارم آخر زِ دستم برونس
اول و آخر کارم از توست
کار خود را ندانم که چونس
صید دست تو هستم خدایا
بر من و تو که اندر میونس
قدرت صید تو بر زبونس
صید دستت ببین ناتوونس
نقش شیرین ، هنر شد زِ فرهاد
نقش دستش که در بیستونس
آتش دل خدا از کجای است
از زمین یا که از آسمونس
شکوه از حق کنم یا ز بختم
ای خدا بخت من واژگونس
ناتوون باشم از آتش دل
هرکه چون من شود ناتوونس
گر حسن نقش حق را نمی دید
از چه نقش وی اش بر زبونس
٭٭٭
|
نقدها و نظرات
|
درود ها بسیار زیبا و دلنشین سروده اید پاینده باشید لطف دارید آمین | |
|
درود ها جناب ناظمی نظر لطف شماست پاینده باشید | |
|
درود ها استاد انصاری نظر لطف شماست پاینده باشید | |
|
درود ها نظر لطف شماست پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
از زمین یا که از آسمونست؟ ...
سلام برشما و هزاران درود بر روح شریف پدرارجمندتان
بداهه تقدیم دل مُصفّای پدربزرگوارتان :
آتشِ دل ز هجرِ عشقِ ازل
داغِ پیشانی ست این به مَثَل
وَسمِ بودن در نبودن هاست
از فنا بر بقا ... نمود محل
روح شان قرین رحمت الهی
دل تان شاد عمرتان باعزت