شنبه ۱ دی
|
دفاتر شعر حسن مصطفایی دهنوی
آخرین اشعار ناب حسن مصطفایی دهنوی
|
« راه چاره »
خدا ،از من كسي بيچاره تر نيست
زِخود بيچاره تر،كس باورم نيست
همه كس ، راه چاره از تو جويد
تو گر راهم نمودي،خاطرم نيست
براي ديگران گـر چاره باشد
براي من ديگر راهش برم نيست
نهال چاره از دستم برون شد
مگر تسليم امرت، اين سرم نيست
ره هر چاره را ،من از تو خواهم
مگر بردست تو،لطف وكرم نيست
من از دانا دلان ، گر چاره جويم
چنان مانند خدايم ،ياورم نيست
دل داناي من ، پـَرپـَر چو گُل شد
گُلم پـَرپـَر شد و بال و پرم نيست
غبار غـم ، دلـم را مي فـشارد
ديگر تاب و توان ، بر پيكرم نيست
خدا ، دانم تو راه چاره داري
تو را بيچارگي من باورم نيست
خدايا ، ابر تو هرچند پُر آب است
زِ آب ابر تو ، يك شبنم نيست
خدايا ، در رهت بيچاره هستم
اگر راهم تو بنمايي ،غمم نيست
خدايا ، فكر من بيچاره مانده
شعاع فكر تو،در اين سرم نيست
خوشا آنان ، كه در كردار كفرند
مسلماني براشان ، محترم نيست
چنان ظلم از مسلمان ،بر من آمد
كه در رسم وطريق كافرم نيست
بهار نوجواني ام ، خزان شد
زِ قوم وخويش خود،كس ياورم نيست
عجب ظلمي خدايا ، بر من آمد
كه بر آن يوسف (ع) پيغمبرم نيست
خداوندا ، چه بود اين زندگاني
مگر مردن بِـه از اين ظاهرم نيست
اگر فكرم به كويَت رهنما شد
بـرِ خلق تو فكرم محترم نيست
سرم را بر نـگردانم زِ كويَـت
سرم شايق به كوي ديگرم نيست
حسن هر راه چاره ، از تو جويد
مگر بر راه تو،چشم ترم نيست
٭٭٭
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در این مصراع:"براي من ديگر راهش برم نيست"
به خاطر رعایت وزن بگویید: ره چاره چرا اندر برم نیست
عفو فرمایید