خواب دیدم خواب پیشم بودنت ............خواب گلریزان شبی با عطر بوی پیرهن ات
خواب دیدم داده ای کام از لبت ...........،،آن لب زیبا و سرخ و گلشن ات
از فراقم گشته بودی زار و گریان و خموش........ چون شدی آخر به آغوشم گذر شد ماتم ات
خواب بودن خواب پیرهن خواب لب .......خواب گلشن خواب گریه خواب تب
خواب سر بر شانه ات بگذاشتن....... حس خوب و خنده بر لب داشتن
بار الاها،ربنا، باری، خدا.....کاش تعبیری شود بر خواب ما
کاش باشد پیش من معشوق من........، دلبر دلخسته ی رنجور من
در تعجب دیدگانم تار شد......ناگهان چشمم به دنیا باز شد
دلبرم دیدم که بالای سر است .....بوسه پی در پی دگر آغاز شد
این همان عطر قشنگ خواب بود ......این همان لبهای لعل ناب بود
دیده بودی گرمی خورشید را ........این همان آغوش تو در خواب بود
به چه سازی میزنذ این قلب من .......گرمی لبهای تو دستان من
در زمین دیگر نبودم در میان آسمان......پر گشودم در وجودت تا ته آن کهکشان
عجب خواب پرملاتی
خواب دیدم مرض عشق گرفتم نفسم تنگ شده
یکنفر رد شده از مرز دلم توی دلم جنگ شده
جنگ ما تا به سحر طول کشید و دل من ویران شد
اینک آن شب زده مستعمره ی مرغ شباهنگ شده...(م. فریاد)
شاد باشید