« ديار يار »
اندر دیار يار ، مرا جای کار هست
جای تمام جامعه ، در آن دیار هست
اندر دیار یار، جامعه را جایگهی هست
آن را که بهره ای است ،درآنجا قرارهست
هر کس که بهره می طلبد ، بهر خود زِ یار
از بهر بهره ي آن، به من جای قرار هست
جای تمام جامعه را ، در آن دیار هست
ما را تفضل اَر بکنند ، انتظار هست
کار جهان و جامعه را امتحان کنند
گر لایق دیار حق آید ، قرار هست
بار گرانِ امر خدا را که می کشد
آن می کشد،که حق به بَرش آشکار هست
حق پایگاه خود ، به ره حق نهاده اس
اما کجاست آنکه ، به حق پایدار هست
بر خلق خود ،همیشه خدا را نگاه هست
خلق خدا به غیر خداش، انتظار هست
آنکس کجاس،که امر خدا را نظر کند
گر باشدآن،یکی است که درصد هزارهست
امر خدا ،که بر همه کس آشکار شد
سرتاسر جهـان و فلك1 ، استـوار هست
خلق خدا ،به امر خدا کی عمل کنند
جمعاً عمل نمی کنند ،این آشکار هست
جمع بشر که در همه کارش خلاف هست
هر کار با خلاف ،که بی اعتبار هست
هر کس به راه حق برود ،کی خطا رَوَد
راه دیار حق ، به همه آشکار هست
هر بد کننده ای، به جزایش که می رسد
تصدیق نیک و بد نکند ، بد مدار هست
لازم بُوَد که نیک و بد از هم جدا شود
دستور نیک و بد ، به برِ کردگار هست
راهت بشر بجو ، اگرت میل ره بُوَد
راه دیار یار ، مدام آشکار هست
لازم بُوَد بشر که تو راهش طلب کنی
ما را همیشه در ره آن ، انتظار هست
ای نوجوان به راه غلطها قدم منه
در هر قدم ،غلط به رهت ،روی کار هست
این بحث وگفتگو، زِ قدیم است در جهان
تا حال بوده است و در آخر به کار هست
آیا دیار جنّت حق ، را طلب کنند
آنان که فعل و فطرتشان، بد قرار هست
اندیشه ای چنین ، عجبـس پیش عقل ما
با فعل بد ، نتیجه ي خوب انتظار هست
در موقع خوشی ، زِ غمت نآوری2 به یاد
در موقع غمس ، زِ خوشت انتظار هست
شادی و غم ، همیشه به هم همرهِ هم اند
روز سفید در عقبش ، شام تار3 هست
تا می شود حسن ، سخنی از خدا بگو
این پایگه خدا بنهادس، به کار هست
***
1- آسمان - گردون 2- نياوري 3- تاريك
همچون همیشه از چشمه ی تاب اشعارتان نوشیدم