سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        شهر قصه

        شعری از

        محمد حسن زاده چلچله

        از دفتر شادی فروش دوره گرد نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۱۹ شماره ثبت ۷۹۱۲۲
          بازدید : ۳۶۳   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شهر قصه
        دوچرخهه می‌چرخه
        بوق بوق می‌ره تو دنده
        منو می‌بره تو جاده
        یِ جاده سبز سبز
        که رنگش رنگ یشمه
        می‌بره به شهر قصه
        شهری که قلب وحسّه
        یِ شهر بی دروازه
        دراش همیشه بازه
        گل از دیوارا خسته
        مردم همه گل بسته
        همه با هم دوستند
        رویِ همو می‌بوسند
        غُصّه تو شهر قصه
        دراش همیشه بسته
        مردم همه خوشحالند
        با خوب و بد می‌سازند
        می گن چقد قشنگه
        این شهر که هفت تا رنگه
        رنگین کمون عشقه
        اینجا خود بهشته
        اینجا نمی‏گه هیچکس
        مال تو و مال من
        هر کی داره یا نداره
        هرچی داره یا نداره
        فقط می‌گه یک کلمه
        فقط می‌گه یک کلمه
        نه مال من نه مال تو
        مالِ همه مالِ همه
        خونه‏ یِ همه از شیشه
        نه آجره ، نه سنگه
        خونه ها دیوار نداره
        همسایه معنا نداره
        لباس و پول که مد نیست
        مد فقط یِ جمله
        یِ جمله قشنگ که
        هر روز بسازه یکی
        با حرفای خوشگلو
        با حسای تازه
        مهمون کنه همه رو
        به باغ سبز نارنج
        بده یه جام سر پر
        از حرفای خوش و خُل
        تو شهر زیبای ما
        نفرت نداره معنا
        نه فحش داریم نه دعوا
        نه درس و نه معمّا
        همه با هم رو راستند
        دروغ تویِ غصه ها
        همه خواهر برادر
        انگار اهل یه خونن 
        همه با هم شریکند
        هم تو شادی ، هم تو غم
        همه با هم رفیقند
        هیچ کی نداره یک غم
        همه عاشق و دل پاک
        یه دسته گلهای ناب
        همه آخرِ عشقند
        همه آخرِ پرواز
        دوچرخه آی دوچرخه
        چرخات دیگه نچرخه
        اینجا خود بهشته
        اینجا خود بهشته
        دوچرخهه نچرخی
        اگه بخای بچرخی
        نفرین من به چرخات
        پنچر بشی ایشالا
        پنچر بشی ایشالا
        من دیگه پیدا کردم
        زندگیمو تو اینجا
        یا باش کنارم بمون
        تو شهرِ مهربونی
        یا که برو تو تنها
        بدون من از اینجا
        من دیگه تنها نیستم
        من دیگه مال اینجام
        مالِ شهرِ محبت 
        شهرِ تویِ قصه ها
                      شعر"شهر قصه" از کتاب شادی فروش دوره گرد / محمدحسن زاده چلچله 1396 نشر مدید
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۰۱
        درود بزرگوار
        زیبا و جالب بود
        مدینه فاضله خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۸ ۱۷:۳۹
        سلام بزرگوار
        قلمتان همیشه نویسا باد
        در ود .درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۸ ۲۰:۱۱
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0