« نفوذ دانش »
نفوذ دانش ما را نـمي توان بـشمرد
هر آنكه دانش اصلي ما نديد بِـمُرد
به علم و دانش ما ، هر چه بيشتر نگريد
مجسم است كه جهل از ميان مردم بُرد
رموز جهل و تكبّر1 نـمي توان سنجيد
مگر به دانش اصلي كه حق بر آن بـسپرد
عجيب درد عجيبس،كه در دماغ2من است
عجيب تر آنكه چرا غم زِ درد مردم خورد
هرآنكه غم به خودش ره نداد وغُصه نخورد
به عيش وخوش گذران كردوگوي لذت برد
هـزار مرتبـه در انتظار خوش بـودم
غمي كه بر دل من بود،خوش زِ من بـستُرد3
مراد از خوش دنيا،خوش است وخوشكامي
زِ كام بخشـي دنيا ، كسي كه بهره نَـبُرد
غم زمانه مخور ، عاقبت به يك رنگس
هر آنكه غم خورد و هركه غم نخورد بِمُرد
كسي كه دانش اصلي در اين زمانه دارد
زِ خوان4 دور جهان،غير خون نديد و نخورد
هـزار مرتبـه گفتم : به مردمـان زمان
به غير خون دل، از خوان اين زمانه نخورد
نصيحت هر كه كند، زنده شد بـنام و نمُرد
كه اين زمانه همانس كه خون مردم خورد
حسن نصيحت خود را صحيح تر بـنويس
كه هر كه پند و نصيحت كند، بدنام نمُرد
٭٭٭
1- خودبيني 2- مغز سر 3- نابود كرد 4- سفره
بسیار عالی چون همیشه
عاقبتتون بخطر باخانواده
درپناه خدای مهربان غمتون برباد آمین