« نام خداوند »
نام خداي عالم ، در بُعد سرفرازي است
نامش بدون صاحب،كي با چنين درازي است
مخلوق آن تمامي ، محتاج بر خدايند
هر كس به قدر فكرش،بر آن پي نيازي است
نامش اگر نمي بود، خلق از عدم نمي بود
نامش براي خلقش،از بهر چاره سازي است
آدم چرا خرفت است،بر امر حق نفهم است
امر خدا بدون ، تزوير و حقه بازي است
ما از خدا و امرش ، راضي اگر نباشيم
آن از مدار امرش ،از ما همان كه راضي است
در راه آن بـپوييد ، غير از رهش مپوييد
راهي كه آن بيان كرد،يك روزه ونمازي است
اين صنعت از كه باشد، آن ديد چشم آدم
هركس كه اين نفهمد،كي بهتر ازگُرازي است
هر كس رياضتي ديد، اين نكته را بفهميد
كار خداي عالم ، از اولش رياضي است
نام خدا بلند است ، در صفحه ي زمانها
نامش به آن بلندي،كي محض صحنه سازي است
در آخرين كلامم ، گفتم رفيق دانا
داناترين مخلوق ، پيغمبر حجازي است
اينها كه من نوشتم،كي درخور عوام است
تصديق آن زِ خاص و در جو فكر قاضي است
نامي كه معنوي هست ، دانا دلان بدانند
اصلاً نمي توان گفت:كزجنبه ي مجازي است
ياران حسن چه مي گفت:از نام آن خداوند
آن مرغ فكر و روحش،افزون زِشاهبازي است
٭٭٭